گنجور

شمارهٔ ۷۰

مه دلاک من آیینه اهل نظر است
هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
در تمنای وصال دم تیغش همه دم
عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است
همه را غرقه بخونست دل از غمزه او
رگ جان همه را غمزه او نیشتر است
بکفی تیغ گرفته بکفی سنگ مدام
بر سر عربده با عاشق خونین جگر است
پایمال الم از تیغ ستمکاری اوست
تن عشاق که باریک تر از موی سر است
آهم از چرخ برین می گذرد در غم او
آه ازین غم که ز حال دل من بی خبر است
چاک چاکست ز غم سینه ما چون شانه
وه که ملک دل ما را غم او رخنه گر است
نشود قطع بمقراض جفا پیوندش
بس که پیوسته دلم بسته آن سیمبر است
هوسی در سرت افتاد فضولی زان مه
حذری کن که درین واقعه سر در خطر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مه دلاک من آیینه اهل نظر است
هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
هوش مصنوعی: ماه به عنوان آرایشگر من، برای کسانی که اهل تفکر و بصیرت هستند، همیشه جلوه‌ای جدید و متفاوت می‌آفریند. هر لحظه او به صورت دیگری شکلی تازه به خود می‌گیرد و به نوعی شکار زیبایی‌ها می‌پردازد.
در تمنای وصال دم تیغش همه دم
عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است
هوش مصنوعی: در انتظار رسیدن به محبوب، هر لحظه تیغ محبتش جان عاشقان را همچون مو به خون می‌آورد و آنها را در رنج و عذاب می‌کشاند.
همه را غرقه بخونست دل از غمزه او
رگ جان همه را غمزه او نیشتر است
هوش مصنوعی: همه به خاطر زیبایی او در غم و اندوه هستند؛ نگاه او چنان عمیق و تند است که به دل و جان همه آسیب می‌زند.
بکفی تیغ گرفته بکفی سنگ مدام
بر سر عربده با عاشق خونین جگر است
هوش مصنوعی: با یک دست شمشیری در دست گرفته و با دست دیگر سنگی در دست دارد که همیشه بر سر دشمن می‌کوبد، در حالی که عاشق او دلش پر از خون است.
پایمال الم از تیغ ستمکاری اوست
تن عشاق که باریک تر از موی سر است
هوش مصنوعی: عشاق به دلیل ظلم و ستم او در شرایط سخت و ناگوار قرار دارند، به طوری که وضعیت آن‌ها بسیار آسیب‌پذیر و شکننده است.
آهم از چرخ برین می گذرد در غم او
آه ازین غم که ز حال دل من بی خبر است
هوش مصنوعی: آه من از دنیای بالا می‌گذرد در حالی که در غم او هستم، و افسوس از این غم که حال من را هیچ‌کس نمی‌داند.
چاک چاکست ز غم سینه ما چون شانه
وه که ملک دل ما را غم او رخنه گر است
هوش مصنوعی: سینه ما از غم شکسته و پر از درد است، مانند شانه‌ای که آسیب دیده. افسوس که غم او در دل ما نفوذ کرده و رنجی عمیق به وجود آورده است.
نشود قطع بمقراض جفا پیوندش
بس که پیوسته دلم بسته آن سیمبر است
هوش مصنوعی: از آنجایی که دل من به آن محبوب گره خورده است، هیچ ظلم و سختی نمی‌تواند این پیوند را قطع کند.
هوسی در سرت افتاد فضولی زان مه
حذری کن که درین واقعه سر در خطر است
هوش مصنوعی: اگر خیال و هوس خاصی به سرت زده، به واسطه‌ی زیبایی آن شخص، بهتر است از فضولی پرهیز کنی؛ چون در این کار، ممکن است به خطر بیفتی.