گنجور

شمارهٔ ۶۸

زلال فیض بقا رشحه ز جام منست
حیات باقی من نشاه مدام منست
بمن فرشته کجا می رسد ز رفعت قدر
حریم درگه پیر مغان مقام منست
مراست حرمتی از فیض می که پیر مغان
مدام خم شده از بهر احترام منست
چو من نبوده کسی را ز عشق بدنامی
همیشه خطبه این سلطنت بنام منست
ز دیده دور کن ای اشک خار مژگان را
که جلوه گاه سهی سرو خوش خرام منست
بمشک سر چو بنفشه فرو نمی آرم
کنون که بوی ازان زلف در مشام منست
فتاده است فضولی بدستم آن خم زلف
هزار شکر که دور فلک بکام منست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلال فیض بقا رشحه ز جام منست
حیات باقی من نشاه مدام منست
هوش مصنوعی: زندگی ماندگار من به برکت نعمت‌های خالص و پاک است که از این جام می‌چکد و همواره به من حیات و تازگی می‌دهد.
بمن فرشته کجا می رسد ز رفعت قدر
حریم درگه پیر مغان مقام منست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و جایگاه من در نزد پیر مغان بسیار بلند و والا است، به طوری که حتی فرشتگان نمی‌توانند به آن دست یابند.
مراست حرمتی از فیض می که پیر مغان
مدام خم شده از بهر احترام منست
هوش مصنوعی: من از فیضی برخوردارم که به خاطر احترام من، پیر مغان همیشه خم شده است.
چو من نبوده کسی را ز عشق بدنامی
همیشه خطبه این سلطنت بنام منست
هوش مصنوعی: مثل من هیچ‌کس به خاطر عشق بدنام نشده است و همیشه این ننگ و رسوایی به نام من ثبت شده است.
ز دیده دور کن ای اشک خار مژگان را
که جلوه گاه سهی سرو خوش خرام منست
هوش مصنوعی: اشک را از چشمت دور کن، ای لعنتی مژه‌ها، زیرا جلوه‌گاه زیبای سرو خوش‌خرام من در اینجاست.
بمشک سر چو بنفشه فرو نمی آرم
کنون که بوی ازان زلف در مشام منست
هوش مصنوعی: من به خاطر عطر موی تو، به سراغ گل بنفشه نمی‌روم، چون بوی زلفت در nostراکم موج می‌زند.
فتاده است فضولی بدستم آن خم زلف
هزار شکر که دور فلک بکام منست
هوش مصنوعی: به من خیالی خوش آمده که زلفی پر از شکر و زیبایی را در دست دارم، گویی این نعمت به خاطر سرنوشت خوب من فراهم شده است.