شمارهٔ ۴۰۸
بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی
خوش است عهد چنین آه اگر وفا نکنی
منم نشانه تیر تو ای کمان ابرو
نظر بغیر مینداز تا خطا نکنی
چو شاه ملک ملاحت تویی روا نبود
که حاجت من درویش را روا نکنی
بچشم سرمه نازت کشیده اند ولی
بشرط آن که نگاهی بسوی آن نکنی
نگویمت که چرا جور می کنی بر من
تویی ترحم و من بی زبان چرا نکنی
دلا ز غمزه او چشم التفات مدار
که خویش را هدف ناوک بلا نکنی
طریق عشق فضولی بسی مخاطره است
ز دست دامن تقوی مگر رها نکنی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی
خوش است عهد چنین آه اگر وفا نکنی
هوش مصنوعی: تو تصمیم گرفتی که به دوستانت وفادار باشی و به آنها جفا نکنی، این خوب است که چنین عهدی ببندی، اما اگر به این عهد وفا نکنی، آه و افسوس بر تو خواهد آمد.
منم نشانه تیر تو ای کمان ابرو
نظر بغیر مینداز تا خطا نکنی
هوش مصنوعی: من نشانه تیر عشق تو هستم، ای کمان ابرو. نظر خودت را به جای دیگری نگذار تا اشتباهی پیش نیاید.
چو شاه ملک ملاحت تویی روا نبود
که حاجت من درویش را روا نکنی
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبایی، شایسته نیست که خواسته من، یک درویش، برآورده نشود.
بچشم سرمه نازت کشیده اند ولی
بشرط آن که نگاهی بسوی آن نکنی
هوش مصنوعی: به چشمانت سرمه ناز از زیبایی تو کشیدهاند، اما فقط به شرطی که به آن نگاه نکنی.
نگویمت که چرا جور می کنی بر من
تویی ترحم و من بی زبان چرا نکنی
هوش مصنوعی: به من نگو چرا با من بدرفتاری میکنی. تو که رحمی و دلسوزی، چرا به من که در حال بیزبانم رحم نمیکنی؟
دلا ز غمزه او چشم التفات مدار
که خویش را هدف ناوک بلا نکنی
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر غمزههای او به چشمانش توجه نکن، که ممکن است خود را به تیر بلا مبتلا کنی.
طریق عشق فضولی بسی مخاطره است
ز دست دامن تقوی مگر رها نکنی
هوش مصنوعی: راه عشق پر از خطرات زیادی است و اگر به دامن تقوی چنگ بزنید، ممکن است نتوانید از این خطرات عبور کنید؛ بنابراین باید از تقوی دست بکشید تا بتوانید در این مسیر قدم بردارید.

فضولی