گنجور

شمارهٔ ۳۹۲

نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی
رسیدی بی‌خودم کردی به خود تا آمدم رفتی
طبیب دردمندانی ولی از بس که بی‌دردی
مرا در کنج غم بگذاشتی با صد الم رفتی
تو آتش‌پاره من شمع بودم زنده با وصلت
دریغا سوختی آخر مرا سر تا قدم رفتی
رهاندی از غم رسوایی و سرگشتگی ما را
نکو رفتی که کردی بسته زنجیر غم رفتی
ترا ای اشک خونین هیچ قدری نیست در کویش
فتادی از نظر از بس که آنجا دم به دم رفتی
دلا خواهی پریشان ساخت روز و روزگارم را
خطا کردی سوی آن گیسوان خم به خم رفتی
گلی بردی فضولی تحفه حوران بهشتی را
نکو رفتی کزین گلشن به داغ آن صنم رفتی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی
رسیدی بی‌خودم کردی به خود تا آمدم رفتی
هوش مصنوعی: تو با مهربانی به سراغ من آمدی، ولی به گونه‌ای رفتار کردی که از خود بی‌خود شدم. وقتی به من نزدیک شدی و احساس نزدیکی پیدا کردم، ناگهان رفتی و از دسترس من دور شدی.
طبیب دردمندانی ولی از بس که بی‌دردی
مرا در کنج غم بگذاشتی با صد الم رفتی
هوش مصنوعی: پزشکی که به درمان دردمندان می‌پردازد، اما به دلیل بی‌احساسی‌ات، من را در گوشه‌ای از غم رها کردی و با زخم‌های فراوانی رفتی.
تو آتش‌پاره من شمع بودم زنده با وصلت
دریغا سوختی آخر مرا سر تا قدم رفتی
هوش مصنوعی: تو مثل آتش هستی و من مانند شمعی هستم که با نزدیک شدن به تو، در آتش عشق تو سوختم و در نهایت همه وجودم را از دست دادم.
رهاندی از غم رسوایی و سرگشتگی ما را
نکو رفتی که کردی بسته زنجیر غم رفتی
هوش مصنوعی: تو ما را از نگرانی و آشفتگی نجات دادی. به خوبی از این دنیا رفتی، زیرا زنجیر غم را از پای ما جدا کردی.
ترا ای اشک خونین هیچ قدری نیست در کویش
فتادی از نظر از بس که آنجا دم به دم رفتی
هوش مصنوعی: ای اشک خونین، تو در کوی او هیچ ارزشی نداری، زیرا که از بس به آنجا آمدی و رفتی، در نظر مردم گم شده‌ای.
دلا خواهی پریشان ساخت روز و روزگارم را
خطا کردی سوی آن گیسوان خم به خم رفتی
هوش مصنوعی: ای دل، اگر می‌خواهی زندگی و روزهایم را دچار پریشانی کنی، اشتباه کرده‌ای که به سوی آن گیسوانی که مانند خم‌های پیچیده است، توجه کرده‌ای.
گلی بردی فضولی تحفه حوران بهشتی را
نکو رفتی کزین گلشن به داغ آن صنم رفتی
هوش مصنوعی: تو گلی را از بهشت تهیه کردی و با خود آوردی، به‌خوبی عمل کردی. اما متوجه باش که به خاطر عشق به آن معشوق، از این باغ دل‌انگیز دست کشیدی.