شمارهٔ ۳۷۶
قد برافراخته آفت جانی شده ای
رخ برافروخته آشوب جهانی شده ای
غمزه را شیوه مردم کشی آموخته
شوخ مردم کش بی رحم و امانی شده ای
تو و یوسف دو عزیزید که مقبول جهان
او زمانی شده است و تو زمانی شده ای
رونق باغ جهان غنچه و سرو و گل تست
گل رخی سرو قدی غنچه دهانی شده ای
پیش ازین سنگ جفا بر من دیوانه مزن
خویش را طفل مپندار جوانی شده ای
عدم آهن دهنت تنگ یقین است ای دل
تو خطا کرده مقید بگمانی شده ای
تیر آه تو فضولی ز فلک می گذرد
باز با قامت خم سخت کمانی شده ای
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قد برافراخته آفت جانی شده ای
رخ برافروخته آشوب جهانی شده ای
هوش مصنوعی: تو با چهرهات که درخشانی دارد، برپاکنندهی شور و هیجان در جهان شدهای و مانند آفتاب، جان را روشن کردهای.
غمزه را شیوه مردم کشی آموخته
شوخ مردم کش بی رحم و امانی شده ای
هوش مصنوعی: چشمک زدن را به فن کشتن افراد یاد گرفتهای، ای خوشرو، که بیرحم و بینقص شدهای.
تو و یوسف دو عزیزید که مقبول جهان
او زمانی شده است و تو زمانی شده ای
هوش مصنوعی: تو و یوسف هر دو عزیزید، که هر یک در زمانی مورد قبول و محبوب جهان قرار گرفتهاید.
رونق باغ جهان غنچه و سرو و گل تست
گل رخی سرو قدی غنچه دهانی شده ای
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه جهان به خاطر وجود توست، زیرا چهرهی زیبا و قامت خوشفرم تو مانند گل و درخت سرو و غنچه است که جلوهگر میشوند.
پیش ازین سنگ جفا بر من دیوانه مزن
خویش را طفل مپندار جوانی شده ای
هوش مصنوعی: قبل از این به من که دیوانهام سنگ نزن، خودت را کودک ندان، تو دیگر بزرگ شدهای.
عدم آهن دهنت تنگ یقین است ای دل
تو خطا کرده مقید بگمانی شده ای
هوش مصنوعی: ای دل، تنگی عدم و نبودن در دهن تو واقعیتی را به شکلی قطعی نشان میدهد؛ تو در اشتباه هستی و به گمانهای نادرست گرفتار شدهای.
تیر آه تو فضولی ز فلک می گذرد
باز با قامت خم سخت کمانی شده ای
هوش مصنوعی: ناله و اندوه تو مانند تیر از آسمان عبور میکند و تو با قامت خمیدهات مانند کمانی قوی شدهای.