شمارهٔ ۳۶۶
ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو
این چه عمر است که من می گذرانم بی تو
هر دم از هجر تو حالی دگرم پیش آید
مه من با تو چه گویم که چه سانم بی تو
کرد با من همه کس روز وداع تو وداع
که گمان داشت که من زنده بمانم بی تو
بهره نیست بجز سوز چو شمعم ز حیات
بالله از زندگی خویش بجانم بی تو
تا بگفتن نرسد سوز دلم را نقصان
شدت محنت و غم بست زبانم بی تو
بامیدی که مگر از تو بیابد اثری
می دود هر طرفی اشک روانم بی تو
نه فضولیست همین واقف رسوایی من
همه دانند که رسوای جهانم بی تو
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو
این چه عمر است که من می گذرانم بی تو
هوش مصنوعی: عمر من بدون تو چگونه میگذرد، درحالیکه از آسمان به من غم و اندوه میرسد.
هر دم از هجر تو حالی دگرم پیش آید
مه من با تو چه گویم که چه سانم بی تو
هوش مصنوعی: هر لحظه از دوری تو احساسی جدید به من دست میدهد. ای ماه من، چه بگویم از حال و روز خود وقتی که بدون تو هستم؟
کرد با من همه کس روز وداع تو وداع
که گمان داشت که من زنده بمانم بی تو
هوش مصنوعی: در روز وداع تو، همه کس با من خداحافظی کردند، چرا که فکر میکردند من بدون تو زنده میمانم.
بهره نیست بجز سوز چو شمعم ز حیات
بالله از زندگی خویش بجانم بی تو
هوش مصنوعی: جز درد و سوزی که مثل شمع دارم، بهرهای از زندگی نیست. به خدا قسم، بی تو از زندگیام به شدت رنج میبرم.
تا بگفتن نرسد سوز دلم را نقصان
شدت محنت و غم بست زبانم بی تو
هوش مصنوعی: دلم آنچنان میسوزد که نمیتوانم آن را به زبان بیاورم، و شدت غم و درد من باعث شده که بیتو نتوانم چیزی بگویم.
بامیدی که مگر از تو بیابد اثری
می دود هر طرفی اشک روانم بی تو
هوش مصنوعی: با امید اینکه شاید نشانهای از تو پیدا کنم، هر سو میدوم و اشکهای بیپایانم جاری است بدون تو.
نه فضولیست همین واقف رسوایی من
همه دانند که رسوای جهانم بی تو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها شخصی که از رسوایی من باخبر است، خودم هستم و دیگران هم میدانند که بدون تو، من در دنیا رسوا و شناخته شده هستم.

فضولی