گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

شد واقف از خیال من آن مه بحال من
نگذاشت فرق ضعف ز من تا خیال من
بستم خیال کام دگر زآن دهن ولی
کاری نکرد هیچ خیال محال من
گفتم سگ توام سبب اینست غالبا
کز من چنین گریخته وحشی غزال من
گفتم ز رشک بر ورق لاله نقطه ایست
گفتم این کنایه ایست ز رخسار و خال من
بی خط سبز و زلف سیاه تو شاهدست
بر روی زرد من رقم اشک آل من
سر زد ز چاک سینه من آتش درون
من مرغ آتشین پرم اینست بال من
سودای عقل کرد فضولی مرا ملول
حرفی ز عشق گوی بدفع ملال من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد واقف از خیال من آن مه بحال من
نگذاشت فرق ضعف ز من تا خیال من
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا از فکر و خیال من آگاه شد و حالتی که داشتم را درک کرد. او به حدی به من توجه کرد که نگذارد ضعف و ناتوانی‌ام بر من تاثیر بگذارد و خیال‌پردازی‌ام را از من بگیرد.
بستم خیال کام دگر زآن دهن ولی
کاری نکرد هیچ خیال محال من
هوش مصنوعی: من دیگر امیدی به برآورده شدن آرزوهایم ندارم، اما با این حال، هیچ تلاشی نتوانسته است خیال‌های بی‌اساس و دور از واقعیت مرا کنار بگذارد.
گفتم سگ توام سبب اینست غالبا
کز من چنین گریخته وحشی غزال من
هوش مصنوعی: گفتم من مثل سگ تو هستم، دلیل اینکه همیشه از من دوری می‌کنی، همانند فرار غزال از من است.
گفتم ز رشک بر ورق لاله نقطه ایست
گفتم این کنایه ایست ز رخسار و خال من
هوش مصنوعی: گفتم که نقطه‌ای روی ورق لاله به خاطر زیبایی‌اش است، اما در واقع این را به زیبایی و خال صورتم نسبت دادم.
بی خط سبز و زلف سیاه تو شاهدست
بر روی زرد من رقم اشک آل من
هوش مصنوعی: خط سبز و موهای سیاه تو گواهی بر رنگ زرد چهره‌ام هستند و اشک‌های آتشین من را رقم می‌زنند.
سر زد ز چاک سینه من آتش درون
من مرغ آتشین پرم اینست بال من
هوش مصنوعی: آتش شعله‌ور از درد درونم به بیرون آمده و من مانند پرنده‌ای از آتش هستم که بال‌های پرشکوهش به خاطر این احساس سرکش و عمیق شکل گرفته است.
سودای عقل کرد فضولی مرا ملول
حرفی ز عشق گوی بدفع ملال من
هوش مصنوعی: فضولی با افکار عاقلانه‌اش باعث شده که من خسته شوم. از تو خواهش می‌کنم که در مورد عشق صحبت کنی تا این کسالت از من دور شود.