گنجور

شمارهٔ ۳۴۳

شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون
افتاد پاره پاره دل از چاکها برون
خونست قطره قطره که از دیده می چکد
یا هست هر یکی شرری ز آتش درون
دادم بذکر لعل تو تسکین دود آه
دفع گزند مار توان کرد بافسون
آواره تا بکی کندم عقل هرزه کرد
خواهم مرا بسلسله خود کشد جنون
بی صورتی قرار ندارد دمی دلم
در کار عشق کم نتوان شد ز بیستون
بر غیر من نمی رسد ای چرخ جور تو
گویا میان خلق مرا دیده زبون
از من مکن سؤال فضولی که چیست حال
حال دلم قیاس کن از اشک لاله گون

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون
افتاد پاره پاره دل از چاکها برون
هوش مصنوعی: سینه‌ام به شدت پاره شده و از خون جاری‌اش، دل به تکه‌های کوچک تقسیم شده و از زخم‌ها بیرون میریزد.
خونست قطره قطره که از دیده می چکد
یا هست هر یکی شرری ز آتش درون
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که از چشمانم می‌ریزد، به مانند شعله‌ای است که از آتش درونم زبانه می‌کشد و نشان‌دهندهٔ دردی است که در دل دارم.
دادم بذکر لعل تو تسکین دود آه
دفع گزند مار توان کرد بافسون
هوش مصنوعی: من با یاد لعل تو بی‌قراری و دود دلم را آرام کردم؛ دفع بلا و آسیب را با جادوگری ممکن کردم.
آواره تا بکی کندم عقل هرزه کرد
خواهم مرا بسلسله خود کشد جنون
هوش مصنوعی: تا کی باید آواره و بی‌هدف بگردم؟ عقل من به بیراهه رفته و دیوانگی می‌خواهد مرا به سمت خود بکشاند.
بی صورتی قرار ندارد دمی دلم
در کار عشق کم نتوان شد ز بیستون
هوش مصنوعی: بدون زیبایی، دل من نمی‌تواند لحظه‌ای آرام بگیرد، در عشق هیچ کمبودی از بیستون وجود ندارد.
بر غیر من نمی رسد ای چرخ جور تو
گویا میان خلق مرا دیده زبون
هوش مصنوعی: ای گردش روزگار، گویا تو به خاطر بدی‌هایی که به من می‌کنی، نمی‌توانی به کسی غیر از من رسیدگی کنی. به وضوح می‌بینم که میان مردم، من در حال ضعف و زبونی هستم.
از من مکن سؤال فضولی که چیست حال
حال دلم قیاس کن از اشک لاله گون
هوش مصنوعی: از من نپرس حال دلم را، چون نمی‌توانم بیان کنم. خودت حال مرا با دیدن اشک‌هایی که بی‌وقفه می‌ریزد، درک کن.