گنجور

شمارهٔ ۳۰۱

می‌روم در سینه صد درد نهانی می‌برم
کوهِ دردم از سر کویت گرانی می‌برم
از درت صد داغ بر دل می‌کنم عزم سفر
دستهٔ گل زین ریاضِ کامرانی می‌برم
می‌روم زین ملک اما بی‌متاعی نیستم
بار صد غم، مایهٔ صد ناتوانی می‌برم
بهر یاران کرده‌ام ترتیب رنگین تحفه‌ها
چهرهٔ کاهی و اشکِ ارغوانی می‌برم
تا به کی بر سر خورم سنگ ملامت کوه کوه
زین سر کو می‌روم وین سخت‌جانی می‌برم
دولتی دارم که می‌میرم به درد عاشقی
خوش متاعِ باقی زین ملک فانی می‌برم
نیستم از خاک پای او فضولی بی‌خبر
خضرِ وقتم ره به آب زندگانی می‌برم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌روم در سینه صد درد نهانی می‌برم
کوهِ دردم از سر کویت گرانی می‌برم
هوش مصنوعی: من در دل خود دردهای زیادی را با خود حمل می‌کنم و از شدت ناراحتی و غم، بار سنگینی را از سر کوی تو به دوش می‌کشم.
از درت صد داغ بر دل می‌کنم عزم سفر
دستهٔ گل زین ریاضِ کامرانی می‌برم
هوش مصنوعی: هر بار که از در تو بیرون می‌روم، دلی پر از درد و حسرت می‌برم و در سفرم دسته گلی زیبا از این باغ خوشبختی به همراه می‌آورم.
می‌روم زین ملک اما بی‌متاعی نیستم
بار صد غم، مایهٔ صد ناتوانی می‌برم
هوش مصنوعی: من از این سرزمین می‌روم، اما خالی از بار نیستم. بار سنگین صد درد و غم را با خود می‌برم که سبب ناتوانی صد نفر است.
بهر یاران کرده‌ام ترتیب رنگین تحفه‌ها
چهرهٔ کاهی و اشکِ ارغوانی می‌برم
هوش مصنوعی: برای دوستانم هدیه‌های رنگارنگی تهیه کرده‌ام، که چهره‌ام غمگین و اشک‌هایم به رنگ ارغوانی است.
تا به کی بر سر خورم سنگ ملامت کوه کوه
زین سر کو می‌روم وین سخت‌جانی می‌برم
هوش مصنوعی: چقدر باید تحمل کنم و زیر بار سختی‌ها بمانم؟ هر جا که بروم، سنگینی ملامت و سرزنش را با خود دارم و این روحیه‌ی مقاوم را نیز ادامه می‌دهم.
دولتی دارم که می‌میرم به درد عاشقی
خوش متاعِ باقی زین ملک فانی می‌برم
هوش مصنوعی: من یک حاکمیتی دارم که به خاطر عشق به آن دچار عذاب می‌شوم. اما از این جهان زودگذر، چیزی باارزش و ماندگار را با خود می‌برم.
نیستم از خاک پای او فضولی بی‌خبر
خضرِ وقتم ره به آب زندگانی می‌برم
هوش مصنوعی: من از خاک پای او نیستم و به کارهای او سرکشی نمی‌کنم، بلکه مانند خضر در زمان خود، راهی به آب زندگانی پیدا کرده‌ام.