گنجور

شمارهٔ ۲۰۳

خواهم چو سایه افتم دنبال آن سمنبر
هر جا که او نهد پا من جای پا نهم سر
او چون منی ندارد من نیز همچو اویی
من عاشق بلاکش او دلبر ستمگر
دیدم گل رخت را بر جور دل نهادم
پیداست کین شکوفه آخر چه می دهد بر
من ابر اشکبارم تو غنچه شکفته
خنده تراست لایق گریه مراست در خور
در دست تیغ داری در لعل شهد راحت
یا کار سازیم کن یا کام من برآور
از دل نبود نامی بر صفحه وجودم
روزی که روزیم شد از خون دل مقرر
بگذشت عمر و ما را هرگز فضولی از دهر
کاری نیافت سامان کامی نشد میسر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواهم چو سایه افتم دنبال آن سمنبر
هر جا که او نهد پا من جای پا نهم سر
هوش مصنوعی: می‌خواهم مانند سایه‌ای به دنبال او باشم، هر جا که او قدم بگذارد، من نیز در همان جا قدم می‌گذارم.
او چون منی ندارد من نیز همچو اویی
من عاشق بلاکش او دلبر ستمگر
هوش مصنوعی: او مشابهی مانند من ندارد و من نیز مانند او هستم. من عاشق آن کسی هستم که با مشکلاتش دست و پنجه نرم می‌کند و او نیز دلبر و ستمگری است.
دیدم گل رخت را بر جور دل نهادم
پیداست کین شکوفه آخر چه می دهد بر
هوش مصنوعی: دیدم که ظاهر زیبای تو را با دل شکسته‌ام کنار هم گذاشته‌ام. به‌روشنی مشخص است که این گل آخر چه ثمری خواهد داشت.
من ابر اشکبارم تو غنچه شکفته
خنده تراست لایق گریه مراست در خور
هوش مصنوعی: من مانند ابر پر از اشکم و تو مانند غنچه‌ای هستی که شکفته و خوشحالی. خنده تو برای من شایسته است و اشک‌های من در مواجهه با تو مناسب و طبیعی به نظر می‌رسد.
در دست تیغ داری در لعل شهد راحت
یا کار سازیم کن یا کام من برآور
هوش مصنوعی: در دست تو تیغی وجود دارد و در لبی شیرین همچون شکر. یا به من کمک کن یا خواسته‌ام را برآور.
از دل نبود نامی بر صفحه وجودم
روزی که روزیم شد از خون دل مقرر
هوش مصنوعی: در گذشته که زندگی‌ام روزی از دل و با زحمت فراوان تشکیل شد، هیچ نام و نشانی از من بر روی صفحه وجودم نبود.
بگذشت عمر و ما را هرگز فضولی از دهر
کاری نیافت سامان کامی نشد میسر
هوش مصنوعی: عمر ما گذشت و هرگز نتوانستیم در این دنیا کاری انجام دهیم که به دست آوردن موفقیت و کامیابی منجر شود.