شمارهٔ ۱۸۰
بی وجه نمی گریم گریه سببی دارد
بر حال دلم گریان حال عجبی دارد
آن شوخ کمان ابرو با من نزند حرفی
افکند بابرو چین گویا غضبی دارد
تا زنده بود هرگز از جان نکشد منت
هرکس که بدل ذوقی از نوش لبی دارد
جنت طلبد زاهد ما روضه کویت را
از بخت بقدر خود هرکس طلبی دارد
از حال دلم بی خود ای شمع چه می پرسی
دور از مه رخسارت روزی چو شبی دارد
پا کرده ز سر آید هر دم بسر کویت
طفلست در اشکم اما ادبی دارد
خوانند فضولی را گه عاشق و گه عارف
مشهور جهانست او هر جا لقبی دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی وجه نمی گریم گریه سببی دارد
بر حال دلم گریان حال عجبی دارد
هوش مصنوعی: بی دلیل گریه نمیکنم، گریهام دلیل خاصی دارد. حال دلم به قدری عجیب و غمانگیز است که نمیتوانم خود را کنترل کنم.
آن شوخ کمان ابرو با من نزند حرفی
افکند بابرو چین گویا غضبی دارد
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا با ابروهای کمانیاش با من صحبت نمیکند و به نظر میرسد که بر اثر غمی که در دل دارد، با چهرهاش نازکخیالی میکند.
تا زنده بود هرگز از جان نکشد منت
هرکس که بدل ذوقی از نوش لبی دارد
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده هستی، هرگز از جان خود نخواهی کاست و از کسی که طعم شیرینی را از لبانش چشیدهای، انتظاری نخواهی داشت.
جنت طلبد زاهد ما روضه کویت را
از بخت بقدر خود هرکس طلبی دارد
هوش مصنوعی: زاهد بهشت را میخواهد و از خدا میخواهد که او را به باغ تو برساند، اما هر کس بسته به سرنوشت و تقدیر خود آرزو و خواستهای دارد.
از حال دلم بی خود ای شمع چه می پرسی
دور از مه رخسارت روزی چو شبی دارد
هوش مصنوعی: ای شمع، بیخود از حال دلم نپرس؛ چرا که دور از وجود مه خوبروی تو، روزهایم مانند شبها میگذرد.
پا کرده ز سر آید هر دم بسر کویت
طفلست در اشکم اما ادبی دارد
هوش مصنوعی: هر لحظه که به سر کوی تو میرسم، با وجود اینکه تنها یک کودک هستم و در اشکهایم نهفتهام، اما ادب و آداب خاصی دارم.
خوانند فضولی را گه عاشق و گه عارف
مشهور جهانست او هر جا لقبی دارد
هوش مصنوعی: فضولی، شاعر و هنرمند معروفی است که در دنیای عشق و معرفت شناخته شده است. او در هر جا و مکان، به عنوان یک شخصیت شناخته شده و با لقبهای مختلف مورد احترام قرار دارد.