شمارهٔ ۱۴۸
نه حبابست که پیدا ز سرشک ما شد
اشک را آبله از سیر بپا پیدا شد
عاشقانراست بلا سلسله قید حیات
بهمین واسطه مجنون حزین رسوا شد
بی نشان گشت دلم کز تو وفایی طلبید
چون نشان یابم ازو در طلب عنقا شد
بست بر پای من از اشک غمت سلسله
باز در عشق عجب سلسله بر پا شد
نشد از کامل او کام دل من حاصل
سر سودایی من در سر این رسوا شد
ز صبا گرد رهت یافت ولی قدر نکرد
دیده نرگس ازینست که نابینا شد
روزی افراخت فضولی علم رسوایی
که اسیر غم آن سرو سهی بالا شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه حبابست که پیدا ز سرشک ما شد
اشک را آبله از سیر بپا پیدا شد
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که اشکهای ما مانند حبابی نیستند که به سادگی دیده شوند. بلکه اشکها به قدری عمیق و واقعی هستند که اثرات و نشانههای آنها به وضوح نمایان میشود. در واقع، این احساسات عاطفی ما به صورت عمیقتری در وجود ما باقی میمانند و نشانههایی از آنها در زندگیمان دیده میشود.
عاشقانراست بلا سلسله قید حیات
بهمین واسطه مجنون حزین رسوا شد
هوش مصنوعی: عاشقان به دلیل بینظمی و عدم کنترل بر احساساتشان، در شرایط سخت و دردناک قرار میگیرند و این موضوع باعث شده که مجنون با حالتی غمگین و رسوا شناخته شود.
بی نشان گشت دلم کز تو وفایی طلبید
چون نشان یابم ازو در طلب عنقا شد
هوش مصنوعی: دل من بینشان شد چون از تو وفایی خواستم. وقتی نشانهای از وفا پیدا کردم، انگار در جستجوی یک پرنده افسانهای شدم.
بست بر پای من از اشک غمت سلسله
باز در عشق عجب سلسله بر پا شد
هوش مصنوعی: از اشکهای غم تو، شاید پای من به زنجیری گره خورده باشد، و در عشق، شگفتیها و زنجیرهای جدیدی به وجود آمده است.
نشد از کامل او کام دل من حاصل
سر سودایی من در سر این رسوا شد
هوش مصنوعی: به خواستههای قلبیام از کمال او دست نیافتم، و آرزوی دیوانهوار من در این دنیا رسوا شد.
ز صبا گرد رهت یافت ولی قدر نکرد
دیده نرگس ازینست که نابینا شد
هوش مصنوعی: نسیمی که با خود بوی تو را آورد، اما چشمان نرگس از آن بهرهای نبرد، چون که نابینا شد و نتوانست زیباییات را ببیند.
روزی افراخت فضولی علم رسوایی
که اسیر غم آن سرو سهی بالا شد
هوش مصنوعی: روزی فضولی علم و دانش باعث شد که شخصی به خاطر غم و دردی که در دل داشت، به دنبال زیبایی و کمالی که در یک سرو بلند و زیبا وجود داشت، برود.