شمارهٔ ۱۰۵
بی لبت قطع نظر کرده ام از آب حیات
دارد از شام غمت آب حیاتم ظلمات
رفت با درد وغمت صبر و ثباتم از دل
غم و درد تو بدل شد بدل صبر و ثبات
شیوه مهر و وفا از تو نمی باید خواست
چون توان خواست صفاتی که نباشد در ذات
نه چنان بسته بزنجیر بلایت شده ام
که توانم گذرانید بدل فکر نجات
ما فقیریم تو سلطان چه عجب گر ما را
بترحم رسد از خرمن حسن تو زکات
آنچنان ساخته ضعفم که اگر بحث کنند
نتوانم که کنم هستی خود را اثبات
وقت آنست فضولی که ز غم باز رهم
چند در غم گذرد بی رخ یارم اوقات
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی لبت قطع نظر کرده ام از آب حیات
دارد از شام غمت آب حیاتم ظلمات
هوش مصنوعی: من از لبان تو به کلی قطع امید کردهام و از آب حیات فاصله گرفتهام، چون غمهای شبانهات مانند تاریکی، حیات مرا گرفته است.
رفت با درد وغمت صبر و ثباتم از دل
غم و درد تو بدل شد بدل صبر و ثبات
هوش مصنوعی: با رفتن تو، درد و غم مرا از صبر و ثبات دور کرد و دیگر نتوانستم به آنها پایبند بمانم. حالا همگی این احساسها به جای صبر و ثبات در دل من نشستهاند.
شیوه مهر و وفا از تو نمی باید خواست
چون توان خواست صفاتی که نباشد در ذات
هوش مصنوعی: نمیتوان انتظار داشت که ویژگیهای محبت و وفاداری را از تو بخواهیم، زیرا نمیتوان از کسی خواسته هایی را داشت که در ذات او وجود ندارد.
نه چنان بسته بزنجیر بلایت شده ام
که توانم گذرانید بدل فکر نجات
هوش مصنوعی: من آنقدر به زنجیر محبّت تو دچار نیستم که نتوانم به دنبال راهی برای نجات خودم باشم.
ما فقیریم تو سلطان چه عجب گر ما را
بترحم رسد از خرمن حسن تو زکات
هوش مصنوعی: ما در تنگدستی به سر میبریم و تو در مقام سلطنتی، بنابراین جای تعجب نیست که اگر بر ما رحم کنی. از برکت زیباییهای تو، خیر و برکتی به ما خواهد رسید.
آنچنان ساخته ضعفم که اگر بحث کنند
نتوانم که کنم هستی خود را اثبات
هوش مصنوعی: به قدری به ضعف من پرداخته شده که اگر دربارهام صحبت کنند، نمیتوانم وجود خودم را اثبات کنم.
وقت آنست فضولی که ز غم باز رهم
چند در غم گذرد بی رخ یارم اوقات
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که از درد و غم رهایی یابم. چه مدت باید در غم بگذرانم در حالی که چهره یارم را نمیبینم؟