گنجور

شمارهٔ ۴۷

ای دل کدام قوم بملکی در آمده
کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده
گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان
هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده
فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه
در مرتبه قرینه یکدیگر آمده
بعضی فتاده جانب خاور ز ملک هند
بعضی ز ملک هند سوی خاور آمده
از روم و زنگبار رسیده دو فرقه اند
هر فرقه ای بچار صف لشگر آمده
وقت نبرد آن همه در بند دفع هم
هنگام خواب آن همه هم بستر آمده
بعضی درون خانه خود کرده حبس خصم
بعضی بحبس خانه دشمن درآمده
از غایت ملا عبد و نقشهای نغز
مقبول طبع هر بت صد پیکر آمده
دوزخ بهفت در شده مشهور در جهان
این قوم بین که دوزخشان ششدر آمده
جاری حساب بر همه ابواب آن گروه
بهر حساب معرکه شان محشر آمده
شهریست پر ز خانه مقام مصافشان
هر خانه چو گنج بصد زیور آمده
بر هر گروه گشته مقرر ده و دو برج
در سیر هر یکی چو یکی اختر آمده
حاکم سه تن همیشه بر ایشان ز غیر نوع
سی تن بران سه تن همه فرمان بر آمده
وآن هر سه تن نشسته ببالای هر یکی
مرکب میان معرکه بازی گر آمده
هم راکب از تحرک مرکب در اضطراب
هم مرکب از دگر اثری مضطر آمده
زان هر دو سر زده حرکتهای مختلف
تعریف انجم و فلکش در خور آمده
این طرفه تر که هست ز خارج محرکی
ذاتش فعال واقعه را مضطر آمده
با آنکه نیست حاصل این جمله جز فساد
احوال کون را بمثل مظهر آمده
هستند بت پرست همانا که در جهان
غیر ره شریعت پیغمبر آمده
آن سیدی که سرور سر خیل انبیاست
پاکیزه جوهریست ز اقران سر آمده
آن بحر دل که نقش کمال عدالتش
تزیین هر ولایت و هر لشکر آمده
با فیض جود مشفق هر پاک دین شده
با ضرب تیغ قاتل هر کافر آمده
هر سینه که نیست پر از نقش مهر او
چون لوح نزد مستحق آذر آمده
سعیش ز بهر قوت دین آمده مدام
نه بازی چو نرد برای زر آمده
در محضر نکو همه مغلوب او شده
برده گرو ز هر که نکو محضر آمده
ای فاش در زمانه که با دولت زیاد
اندیشه تو ناظم بحر و بر آمده
هر نقش کز ستای موالید سر زده
در مدت طویل بکامت بر آمده
هر کس که گشته بر سر کوی تو خانه گیر
بادا هزار زیب و تجمل بر آمده
طبع تو هست مطرح منصوبه هنر
هستی درین بساط هنرپرور آمده
شا منم فضولی مسکین که حال من
از مهرهای نرد پریشان تر آمده
جسته ز کعبتین قضا نقش کام لیک
نقش نداردم ز قضا اکثر آمده
دارم ز خاک پای تو امید مرحمت
هستم بدرگه تو ثناگستر آمده
یارب مباد نقش تو حالی ز لوح دل
کان نقش لوح جان مرا زیور آمده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل کدام قوم بملکی در آمده
کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده
هوش مصنوعی: ای دل، کدام گروهی به سلطنت رسیده‌اند که همیشه نتیجه و سرنوشتشان به خوبی انجام شده باشد؟
گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان
هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده
هوش مصنوعی: هر لحظه، گاه کسی مرده و گاه دیگری زنده می‌شود، مانند اهل سحر که همیشه در حال تغییر و دگرگونی هستند.
فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه
در مرتبه قرینه یکدیگر آمده
هوش مصنوعی: در میان افراد، کسی کم و کسی زیاد است، اما آن‌ها از نظر جایگاه و مقام به یکدیگر نزدیک نیستند.
بعضی فتاده جانب خاور ز ملک هند
بعضی ز ملک هند سوی خاور آمده
هوش مصنوعی: برخی از افراد از سرزمین هند به سمت شرق رفته‌اند و برخی دیگر از شرق به سمت سرزمین هند آمده‌اند.
از روم و زنگبار رسیده دو فرقه اند
هر فرقه ای بچار صف لشگر آمده
هوش مصنوعی: دو گروه از سرزمین‌های دور، از روم و زنگبار، به میدان جنگ آمده‌اند و هر یک با چهار دسته‌ از سربازان خود در صف ایستاده‌اند.
وقت نبرد آن همه در بند دفع هم
هنگام خواب آن همه هم بستر آمده
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و نبرد، همه در تلاش برای مقابله با دشمن هستند، اما در زمان آرامش و خواب، همه به یکدیگر نزدیک و متحد می‌شوند.
بعضی درون خانه خود کرده حبس خصم
بعضی بحبس خانه دشمن درآمده
هوش مصنوعی: برخی افراد در خانه خودشان گرفتار دشمنان هستند و برخی دیگر به خانه دشمنان رفته و در آنجا گرفتار شده‌اند.
از غایت ملا عبد و نقشهای نغز
مقبول طبع هر بت صد پیکر آمده
هوش مصنوعی: از شدت محبت و ارادت به ملا عبد و نقش‌های زیبا، هر بتی با صد شکل و صورت به نوعی جلوه‌گری کرده است.
دوزخ بهفت در شده مشهور در جهان
این قوم بین که دوزخشان ششدر آمده
هوش مصنوعی: دوزخ به هفت طبقه معروف است، اما این قوم را ببین که عذابشان به شش طبقه کاهش یافته است.
جاری حساب بر همه ابواب آن گروه
بهر حساب معرکه شان محشر آمده
هوش مصنوعی: حساب و کتاب هر چیزی بر تمامی درهای آن گروه جاری شده و به منظور حسابرسی، محشر برپا شده است.
شهریست پر ز خانه مقام مصافشان
هر خانه چو گنج بصد زیور آمده
هوش مصنوعی: شهر پر از خانه‌هایی است که محل برگزاری جنگ‌ها و نبردها هستند، و هر خانه مانند گنجی با صد زینت و زیبایی آماده شده است.
بر هر گروه گشته مقرر ده و دو برج
در سیر هر یکی چو یکی اختر آمده
هوش مصنوعی: هر گروهی یک دوره مشخص دارد و در این دوره، دو برج به عنوان نشانه‌ها در حرکت هستند، به گونه‌ای که هر کدام از این برج‌ها مانند یک ستاره در آسمان به نظر می‌رسد.
حاکم سه تن همیشه بر ایشان ز غیر نوع
سی تن بران سه تن همه فرمان بر آمده
هوش مصنوعی: سه نفر همیشه بر این جمع حکومت می‌کنند و از نوع دیگری که سی نفر هستند، این سه نفر همه دستورات را صادر کرده و بر آنها نظارت دارند.
وآن هر سه تن نشسته ببالای هر یکی
مرکب میان معرکه بازی گر آمده
هوش مصنوعی: سه نفر در بالای اسب‌های خود نشسته‌اند و در وسط میدان جنگ حضور دارند، در حالیکه به توانید با اجتماعی فعال درگیر هستند.
هم راکب از تحرک مرکب در اضطراب
هم مرکب از دگر اثری مضطر آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هم سوارکار و هم مرکب (اسب یا وسیله نقلیه) در حال تحرک و جنب و جوش هستند، و این حرکت باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در هر دو می‌شود. به عبارتی هر دو تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند و از ناآرامی رنج می‌برند.
زان هر دو سر زده حرکتهای مختلف
تعریف انجم و فلکش در خور آمده
هوش مصنوعی: از دو سر به حرکت‌های گوناگون پرداخته شده و ویژگی‌های ستاره‌ها و آسمان به خوبی شرح داده شده است.
این طرفه تر که هست ز خارج محرکی
ذاتش فعال واقعه را مضطر آمده
هوش مصنوعی: این جالب‌تر است که در درون خود، نیرویی وجود دارد که او را به سوی حادثه‌ای خاص می‌کشاند و باعث ایجاد واکنشی ضروری می‌شود.
با آنکه نیست حاصل این جمله جز فساد
احوال کون را بمثل مظهر آمده
هوش مصنوعی: اگرچه نتیجه این سخن جز برهم زدن وضع موجود عالم نیست، ولی به گونه‌ای شگفت انگیز ظاهر شده است.
هستند بت پرست همانا که در جهان
غیر ره شریعت پیغمبر آمده
هوش مصنوعی: در جهان افرادی وجود دارند که مانند بت‌پرستان به غیر از راه تعلیمات پیامبر، راهی را دنبال می‌کنند.
آن سیدی که سرور سر خیل انبیاست
پاکیزه جوهریست ز اقران سر آمده
هوش مصنوعی: آن حضرت که بزرگترین پیشوای پیامبران است، از نظر روح و جوهر، پاک و بی‌نظیر است و از دیگران متمایز شده است.
آن بحر دل که نقش کمال عدالتش
تزیین هر ولایت و هر لشکر آمده
هوش مصنوعی: دل مانند دری است که زیبایی کمال عدالت آن، هر سرزمین و هر گروهی را زینت بخشیده است.
با فیض جود مشفق هر پاک دین شده
با ضرب تیغ قاتل هر کافر آمده
هوش مصنوعی: با بخشش و سعه صدر هر فرد مومنی، به وسیله تیزی شمشیر یک قاتل، هر بی‌دینی به زمین افتاده است.
هر سینه که نیست پر از نقش مهر او
چون لوح نزد مستحق آذر آمده
هوش مصنوعی: هر دلی که پر از محبت او نیست، مانند لوحی است که تنها در برابر آتش قرار گرفته و مستحق سوختن نیست.
سعیش ز بهر قوت دین آمده مدام
نه بازی چو نرد برای زر آمده
هوش مصنوعی: او همیشه تلاش می‌کند تا قوت و استحکام دین را به دست آورد، نه اینکه مانند کسی که برای بازی و کسب مال به نرد و شانس روی می‌آورد.
در محضر نکو همه مغلوب او شده
برده گرو ز هر که نکو محضر آمده
هوش مصنوعی: در جمع خوبان، همه تحت تأثیر او قرار می‌گیرند و از هر کسی که به محضر او بیاید، به نوعی وابسته و تحت تأثیرش می‌شود.
ای فاش در زمانه که با دولت زیاد
اندیشه تو ناظم بحر و بر آمده
هوش مصنوعی: زبان ساده به این معناست که در دنیای امروز، با توجه به نعمت‌های زیادی که در اختیار داریم، افکار و تدبیر تو باعث نظم و سامان‌دهی دما و زندگی ما در دریا و خشکی شده است.
هر نقش کز ستای موالید سر زده
در مدت طویل بکامت بر آمده
هوش مصنوعی: هر تصویری که از ویژگی‌های زایشی به وجود آمده، در طول زمان به خاطر تو پدید آمده است.
هر کس که گشته بر سر کوی تو خانه گیر
بادا هزار زیب و تجمل بر آمده
هوش مصنوعی: هر کسی که در کوی تو می‌نشینه و زندگی می‌کنه، باید با هزار زیبایی و تجملات روبه‌رو بشه.
طبع تو هست مطرح منصوبه هنر
هستی درین بساط هنرپرور آمده
هوش مصنوعی: شخصیت و استعداد تو در این جمع به خوبی به نمایش گذاشته شده است و در این محیطی که مناسب هنر است، وجود تو جلوه‌ای خاص دارد.
شا منم فضولی مسکین که حال من
از مهرهای نرد پریشان تر آمده
هوش مصنوعی: من فضولی هستم که دل و حال من به اندازه مهرهای نرد درهم و پریشان شده است.
جسته ز کعبتین قضا نقش کام لیک
نقش نداردم ز قضا اکثر آمده
هوش مصنوعی: قدر و سرنوشت مرا از کعبه دو سو به تصویر کشیده‌اند، اما در واقع بیشتر از آنچه سرنوشت نشان می‌دهد، چیزهایی در وجود من نهفته است.
دارم ز خاک پای تو امید مرحمت
هستم بدرگه تو ثناگستر آمده
هوش مصنوعی: من از خاک پای تو امیدوارم که لطف و محبت تو شامل حالم شود، بنابراین به درگاهت آمده‌ام تا تو را ستایش کنم.
یارب مباد نقش تو حالی ز لوح دل
کان نقش لوح جان مرا زیور آمده
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، نکند که تصویر تو از دل من محو شود، چون آن تصویر به جان من زیبایی و جلوه بخشیده است.