شمارهٔ ۴۵
ای بقد و عارض و خط و لب آشوب جهان
سرو قد و لاله رخ ریحان خط و غنچه دهان
پر ز نقش خط و خال و نقد شوق ذوق تست
لوح دیده صفحه دل درج تن گنج دهان
با جمال و حسن و زیب و زینتت ناید برون
گل ز گلشن در ز دریا بت ز چین مه ز آسمان
میبرد ناز و عتاب و شیوه و رفتار تو
عقل از سر صبر از دل جان ز تن طاقت ز جان
دارد از گیسو و زلف و رنگ و رویت عاریت
بو بنفشه تاب سنبل آن گل رنگ ارغوان
رشک دارند از خط و رفتار و دندان و لبت
مشک چین و سرو باغ و در بحر و لعل کان
چون لب لعل و دهان و زلف قدت کس ندید
لعل شیرین درج خندان مشک تر سرو روان
رحم کن کز درد و داغ جور بیداد تو نیست
کار من جز ناله و فریاد زاری و فغان
جان برآمد لیک در جسم و سر چشم و دلم
غم همان سودا همان گریه همان حسرت همان
با که گویم چون کنم چاره چه سازم چون زیم
خلق بد دل زار و تو غافل فلک نامهربان
کو ثبات و طاقت و تاب و توانم تا کشم
از تو ناز از چرخ جور از خلق طعن از دل فغان
از خط و خال و رخ و چشم تو می یابد مدام
دیده نور و دل سرور روح ذوق تن توان
غالبا خال و خط و چشم و رخ خود سوده
بر ره بام و در و دیوار آن صاحب قران
کز ظهورش گشت در چین و عراق و روم و فارس
پست خاقان و قباد و قیصر و نوشیروان
احمد مرسل که هست از لطف و جود و علم و حلم
رام سازد وحش و طیر و آرام بخش انس و جان
سرو فرقان ناسخ توریت انجیل و زبور (؟)
نسخه جمعیت جاه و جلال و قدر و شان
سرور سردار صدر و سید نوع بشر
مرکز قطب و مدار و نقطه دور زمان
آنکه شد ذات و صفات و اسم و رسمش را طفیل
اول و آخر نهان و آشکار و بی گمان
سه موالید و دو کون و هشت خلد و ده عقول
چار طبع و شش جهت هفت اختر و نه آسمان
قبل عقل و عنصر و نفس فلک او را وجود
فوق عرش و کرسی و لوح و قلم او را مکان
رفرف و جبریل و میکایل و اسرافیل را
کرده میل و مهر شوق و ذوق در راهش دوان
عالم لاهوت ناسوت و مثال ملک را
سیر کرده دیده دانسته نموده امتحان
رعد و برق و ابر و بارانرا بحکمش انقیاد
آب و خاک و باد و آتش را ز بهرش اقتران
شرقی غربی جنوبی و شمالی هرچه هست
سال و ماه و روز و شب در خدمتش بسته میان
خواهد ار میل و مزاج و رای طبعش اعتدال
در تموز و در دی و در نوبهار و در خزان
میتوان با فیض لطف و خیر و خوبی جمع یافت
گرمی و سردی و خشکی و تری و یک زمان
گر رساند بهر دفع ظلم و جور و بغض و کین
بر بهایم صیت عدل و رأفت و امن و امان
میکند در چشم مار و پیل و شیر شاه باز
مور منزل پشه جا آهو وطن جعد آشیان
در میان مسلم و گبر و مجوسی و جهود
معجز او شهره مرد و زن و پیر و جوان
اهل ایمان را خیال و ذکر و فکر و مدح او
روح پرور راحت افزا کام ده نشئه رسان
منحصر در طلعت و خلق و ضمیر و نطق اوست
حسن صورت لطف سیرت مهر دل عذب لسان
بر سر خوان عطا و لطف و احسان و کرم
موسی و عیسی و داود و خلیلش میهمان
در ضیافت گاه قرب و قدر و عذر اعتبار
آدم و ادریس و نوح و خضر را گسترده خوان
حب و رفق الفت و تعظیم او دلرا صفا
بغضی نفی و نفرت و اکراه دین را زیان (؟)
ای منزه مدحت و ذات و صفات شان تو
از شمار و از قیاس و از حساب و از کران
دیده خلق از عدل و داد و لطف جودت آنچه دید
مردمک از چشم چشم از سر سر از تن تن ز جان
بام قصر و قدر جاه و دولت و بخت ترا
عقل نفس عنصر و افلاک زیبد نردبان
اهل کفر و شرک مکر و عذر اگر در رزم تو
خواست امداد از کمند و گرز و پیکان و کمان
بهر دفع تیغ و ز خرشان (؟) محکوم تو
آفتابست و مه نو اخترست و کهکشان
شکرلله حب شوق و ذوق و مهرت در دلم
مستدام است و مخلد باقیست و جاودان
دایم از یمن عطا و لطف جود شفقتت
کام یابم کام کارم کام بینم کام ران
تا فضولی را بود سال و مه و شام و سحر
از زبان رسم از دل اسم از جان اثر از تن نشان
باد او را شوق و سودا و خیال مدح تو
حرز جان تعویذ سر آرام جان ورد زبان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بقد و عارض و خط و لب آشوب جهان
سرو قد و لاله رخ ریحان خط و غنچه دهان
هوش مصنوعی: ای تو با قامت زیبا و چهره دلانگیز، که دنیا را به هم ریختهای! همانند سرو با قامت بلند و لاله با چهرهی زیبا، تو نیز مانند ریحان و غنچهی دهان، جذاب و دلربایی.
پر ز نقش خط و خال و نقد شوق ذوق تست
لوح دیده صفحه دل درج تن گنج دهان
هوش مصنوعی: چهرهات پر از زیبایی و نشانههایی است که شوق و ذوق را در دل به وجود میآورد. چشمهایت همچون لوحی است که احساسات و تصورات را ثبت میکنند و دهان تو گنجینهای از سخنانی است که در دل نهفتهاند.
با جمال و حسن و زیب و زینتت ناید برون
گل ز گلشن در ز دریا بت ز چین مه ز آسمان
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو چنان است که هیچ چیز نمیتواند با آن مقایسه شود؛ نه گلی که از گلستان بیرون بیاید، نه مجسمهای که از دریا ساخته شده باشد، نه زیبایی چهرهات که از چین بیاید و نه حتی ماهی که در آسمان درخشش دارد.
میبرد ناز و عتاب و شیوه و رفتار تو
عقل از سر صبر از دل جان ز تن طاقت ز جان
هوش مصنوعی: طرز رفتار و ناز تو به قدری جذاب است که عقل را از سر میبرد و صبر را از دل میزداید و آزارهایی که از جان تحمل میکنم را از تنم سلب میکند.
دارد از گیسو و زلف و رنگ و رویت عاریت
بو بنفشه تاب سنبل آن گل رنگ ارغوان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره دارد که زیبایی او از ویژگیهای مختلفی همچون مو، زلف، رنگ و روی او ناشی میشود. شاعر به زیبایی این فرد میبالد و از آن به عنوان چیزی ارزشمند و دلانگیز یاد میکند که حتی شایسته مقایسه با گلهای خوشبو و رنگارنگ است. این توصیف نشاندهنده تعلق و ارادت عمیق به محبوب است.
رشک دارند از خط و رفتار و دندان و لبت
مشک چین و سرو باغ و در بحر و لعل کان
هوش مصنوعی: دیگران به زیباییها و ویژگیهای ظاهری تو حسد میبرند، از جمله خط تو، رفتار تو، دندانها و لبهایت که همچون مشک و سرو در باغ و دریا و لعل زیباست.
چون لب لعل و دهان و زلف قدت کس ندید
لعل شیرین درج خندان مشک تر سرو روان
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند تو را با لبهای قرمز و دهان زیبا و زلفهای خوش فرشش ندیدهام؛ لبهای تو شیرین و خندان است و مانند مشک، بوی خوشی دارد که به همراه قامت بلنّد تو روان است.
رحم کن کز درد و داغ جور بیداد تو نیست
کار من جز ناله و فریاد زاری و فغان
هوش مصنوعی: ای مهربان، به حال من رحم کن، زیرا از درد و ناراحتی که ناشی از ظلم و بیعدالتی توست رنج میبرم. تنها، کار من فقط ناله و فریاد کردن از این زخمها و آلامی است که در دل دارم.
جان برآمد لیک در جسم و سر چشم و دلم
غم همان سودا همان گریه همان حسرت همان
هوش مصنوعی: جان من از بدن خارج شده، اما در چشمها و دل من هنوز غم و اندوه وجود دارد؛ همان اشتیاق، همان گریه و همان حسرت.
با که گویم چون کنم چاره چه سازم چون زیم
خلق بد دل زار و تو غافل فلک نامهربان
هوش مصنوعی: با کی صحبت کنم و از مشکل خود بگویم؟ چه کار باید بکنم وقتی که مردم دلم را شکنجه میکنند و تو، ای سرنوشت بیرحم، بیخبر هستی؟
کو ثبات و طاقت و تاب و توانم تا کشم
از تو ناز از چرخ جور از خلق طعن از دل فغان
هوش مصنوعی: من دیگر نیروی سستی و تحمل را ندارم تا بتوانم از تو خواسته و آرزوهای خود را بگیرم، از بخت بد که به من ظلم میکند، از مردم که به من کنایه میزنند و از دل بیقرارم که دائما ناله میکند.
از خط و خال و رخ و چشم تو می یابد مدام
دیده نور و دل سرور روح ذوق تن توان
هوش مصنوعی: چشم و دل از زیباییهای تو همیشه روشنی و شادابی میگیرند و روح و جسم من از این عشق و زیبایی قوت میگیرد.
غالبا خال و خط و چشم و رخ خود سوده
بر ره بام و در و دیوار آن صاحب قران
هوش مصنوعی: معمولاً لکهها و نشانهها و زیباییهای چهره آن محبوب در مکانهای مختلف، از جمله بام، در و دیوار، نشان داده شده است.
کز ظهورش گشت در چین و عراق و روم و فارس
پست خاقان و قباد و قیصر و نوشیروان
هوش مصنوعی: به خاطر ظهور او، مقام پادشاهان بزرگ چین، عراق، روم و فارس همچون خاقان، قباد، قیصر و نوشیروان فرو نشانده شد و از اعتبار افتاده است.
احمد مرسل که هست از لطف و جود و علم و حلم
رام سازد وحش و طیر و آرام بخش انس و جان
هوش مصنوعی: احمد مرسل با بخشش و دانش و بردباری خود، جانوران وحشی و پرندگان را رام میکند و به انسانها و روحها آرامش میبخشد.
سرو فرقان ناسخ توریت انجیل و زبور (؟)
نسخه جمعیت جاه و جلال و قدر و شان
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیتی میپردازد که زیبا و با وقار است و به نوعی نماد ساختارهای معنوی و مذهبی به شمار میآید. او به عنوان کسی که کتابهای مقدس را لغو کرده یا تغییر داده، جلوهگری میکند و شامل ویژگیهای بزرگ و باعظمت است که در جامعه به چشم میخورد. در حقیقت، او نه تنها بازتابی از ارزشها و مقامهای اجتماعی است، بلکه نماد جدی از عظمت و قدرت نیز به شمار میآید.
سرور سردار صدر و سید نوع بشر
مرکز قطب و مدار و نقطه دور زمان
هوش مصنوعی: این بیت به معرفی فردی میپردازد که در رهبری و مقامدار بودن در میان دیگران برجسته است. او در این زمینه به عنوان سرور و سردار شناخته میشود و به نوعی نمایندهای از بهترینها در میان انسانها به شمار میرود. همچنین او به عنوان نقطه مرکزی زمان و هستی در نظر گرفته شده است، یعنی نفوذ و تاثیر زیادی بر روی زمان و موجودات دارد.
آنکه شد ذات و صفات و اسم و رسمش را طفیل
اول و آخر نهان و آشکار و بی گمان
هوش مصنوعی: کسی که وجود و ویژگیها و نام و نشانهاش به خاطر و جود اول و آخر، پنهان و آشکار، بدون شک است.
سه موالید و دو کون و هشت خلد و ده عقول
چار طبع و شش جهت هفت اختر و نه آسمان
هوش مصنوعی: در این بیت، به تعدادی از عناصر و مفاهیم طبیعی و کائناتی اشاره شده است. سه نوع موجودات، دو جهان، هشت بهشت، ده عقل، چهار عنصر طبیعی، شش جهت، هفت سیاره و نه آسمان به تصویر کشیده شدهاند. این ترکیبها نشانهای از تنوع و گستردگی جهان و ارتباط آن با عقل و فلسفه انسانی است.
قبل عقل و عنصر و نفس فلک او را وجود
فوق عرش و کرسی و لوح و قلم او را مکان
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عقل و عناصر و نفس به وجود بیایند، او جایگاهی فراتر از عرش و کرسی و لوح و قلم دارد.
رفرف و جبریل و میکایل و اسرافیل را
کرده میل و مهر شوق و ذوق در راهش دوان
هوش مصنوعی: بندگان خاص خداوند مانند فرشتگان بزرگ، همه با محبت و اشتیاق در راه او در حرکت و دوندگی هستند.
عالم لاهوت ناسوت و مثال ملک را
سیر کرده دیده دانسته نموده امتحان
هوش مصنوعی: شخصی در اعماق دانش و معرفت خود به سفر فلسفی و روحانی میپردازد و دنیای روحانی و جسمانی را از زاویهای عمیق بررسی کرده و تجربههای گوناگون را کسب میکند.
رعد و برق و ابر و بارانرا بحکمش انقیاد
آب و خاک و باد و آتش را ز بهرش اقتران
هوش مصنوعی: صوت رعد و برق، و حرکت ابر و باران، همه بر اساس فرمانی خاص هستند. همچنین آب، خاک، باد و آتش نیز در پیوندی با هم به نظم خاصی عمل میکنند.
شرقی غربی جنوبی و شمالی هرچه هست
سال و ماه و روز و شب در خدمتش بسته میان
هوش مصنوعی: همه جهات و جهتگیریها، چه شرقی، چه غربی، چه جنوبی و چه شمالی، به همراه سالها، ماهها، روزها و شبها، همگی در خدمت او قرار دارند و به نوعی به او وابستهاند.
خواهد ار میل و مزاج و رای طبعش اعتدال
در تموز و در دی و در نوبهار و در خزان
هوش مصنوعی: هر کس دوست دارد که در فصلهای سال، چه در تابستان و چه در زمستان و همچنین در بهار و پاییز، حال خوبی داشته باشد و از هر شرایطی لذت ببرد.
میتوان با فیض لطف و خیر و خوبی جمع یافت
گرمی و سردی و خشکی و تری و یک زمان
هوش مصنوعی: میتوان با استفاده از نعمتها و خوبیها به تنوع و تعادل دست یافت؛ حتی میتوان همزمان احساسات مختلفی مانند گرمی و سردی، خشکی و تری را تجربه کرد.
گر رساند بهر دفع ظلم و جور و بغض و کین
بر بهایم صیت عدل و رأفت و امن و امان
هوش مصنوعی: اگر برای جلوگیری از ظلم و ستم، کینه و دشمنی به مقابله برمیخیزند، پس باید نام عدالت، محبت و امنیت را در جامعه گسترش داد.
میکند در چشم مار و پیل و شیر شاه باز
مور منزل پشه جا آهو وطن جعد آشیان
هوش مصنوعی: در چشم مخلوقات بزرگ و قدرتمند مثل مار، فیل و شیر، دنیای کوچک و بیاهمیت مانند پشه و مور نیز وجود دارد. این نشان میدهد که هر موجودی، هرچند کوچک باشد، جایی برای خود دارد و میتواند در دنیای طبیعت زندگی کند. آهو هم در مکانی امن و زیبا و با آرامش زندگی میکند، جایی که میتواند به راحتی زندگی کند و در کنار آن، موجوداتی مثل جعد نیز آشیانی دارند.
در میان مسلم و گبر و مجوسی و جهود
معجز او شهره مرد و زن و پیر و جوان
هوش مصنوعی: در بین مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، چه مرد و چه زن، چه جوان و چه پیر، معجزه او (به معنای قدرت یا ویژگی خاص او) معروف و شناخته شده است.
اهل ایمان را خیال و ذکر و فکر و مدح او
روح پرور راحت افزا کام ده نشئه رسان
هوش مصنوعی: افراد با ایمان با تفکر و ذکر و ستایش او به آرامش و راحتی میرسند و این کار به آنها روحی طراوتبخش میدهد و شیرینی خاصی به زندگیشان میبخشد.
منحصر در طلعت و خلق و ضمیر و نطق اوست
حسن صورت لطف سیرت مهر دل عذب لسان
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکویی به چهره، رفتار، روح و گفتار او منحصر است. جذابیت ظاهر و خوش اخلاقی او همراه با دلنوازی و لطافت بیانش است.
بر سر خوان عطا و لطف و احسان و کرم
موسی و عیسی و داود و خلیلش میهمان
هوش مصنوعی: در جایی که نعمتها و لطفها به وفور وجود دارد، مهمان سفره افرادی چون موسی و عیسی و داود و ابراهیم هستیم.
در ضیافت گاه قرب و قدر و عذر اعتبار
آدم و ادریس و نوح و خضر را گسترده خوان
هوش مصنوعی: در جشن و میهمانی نزدیک به خدا، ارزش و مقام آدم، ادریس، نوح و خضر بر پا است و به آنها احترامی بزرگ داده شده است.
حب و رفق الفت و تعظیم او دلرا صفا
بغضی نفی و نفرت و اکراه دین را زیان (؟)
هوش مصنوعی: دوستی و محبت باعث نزدیکی و احترام به یکدیگر میشود و دل را از کینه و نفرت پاک میکند. در نتیجه، دین و ایمان به خطر نمیافتند.
ای منزه مدحت و ذات و صفات شان تو
از شمار و از قیاس و از حساب و از کران
هوش مصنوعی: تو از نظر مدح و وصف و ویژگیهایت، از هرگونه شمارش و مقایسه و اندازهگیری بیرونی و از هرچیزی که دارای حد و حدود باشد، فراتر و منزه هستی.
دیده خلق از عدل و داد و لطف جودت آنچه دید
مردمک از چشم چشم از سر سر از تن تن ز جان
هوش مصنوعی: چشم مردم، به خاطر عدالت و محبت تو، چیزهایی میبیند که حتی مردمک چشم نمیتواند ببیند و این بینایی فراتر از وجود و جان است.
بام قصر و قدر جاه و دولت و بخت ترا
عقل نفس عنصر و افلاک زیبد نردبان
هوش مصنوعی: قدرت و جایگاه تو آنچنان بالا و ارزشمند است که برای رسیدن به آن، فقط عقل و شهود نیاز نیست. برای دستیابی به این بزرگی، همچون نردبانی به ارتفاع بام قصر، به وجود عناصر و آسمانها هم نیاز است.
اهل کفر و شرک مکر و عذر اگر در رزم تو
خواست امداد از کمند و گرز و پیکان و کمان
هوش مصنوعی: افراد کافر و مشرک اگر در جنگ به دنبال مکر و بهانه هستند، از وسایل جنگی چون کمند، تبر، تیر و کمان یاری بخواهند.
بهر دفع تیغ و ز خرشان (؟) محکوم تو
آفتابست و مه نو اخترست و کهکشان
هوش مصنوعی: برای مقابله با خطرات و مشکلاتی که از سوی دشمنان به وجود میآید، تنها نور و روشنی میتواند به ما کمک کند، مانند قدرت درخشش خورشید و ماه و زیبایی ستارهها و کهکشان.
شکرلله حب شوق و ذوق و مهرت در دلم
مستدام است و مخلد باقیست و جاودان
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که عشق و شوق و محبت تو در دلم دائمی و پایدار است و همواره در آن وجود دارد.
دایم از یمن عطا و لطف جود شفقتت
کام یابم کام کارم کام بینم کام ران
هوش مصنوعی: همیشه از نعمت و لطف محبت تو بهرهمند میشوم و کارم به خوبی پیش میرود و همه چیز برایم خوشایند است.
تا فضولی را بود سال و مه و شام و سحر
از زبان رسم از دل اسم از جان اثر از تن نشان
هوش مصنوعی: تا زمانی که فضولی وجود دارد، روز و شب و لحظههای مختلف از زبان، دل، جان و جسم نشانههایی باقی میماند.
باد او را شوق و سودا و خیال مدح تو
حرز جان تعویذ سر آرام جان ورد زبان
هوش مصنوعی: باد در دل او شوق و آرزو و خیال ستایش تو را به همراه دارد، و این عشق مانند تعویذی برای جان اوست که به آرامش میرسد و مداوم بر زبان او جاری است.