گنجور

شمارهٔ ۲۷

هزار شکر که تقدیر شد زمانه نواز
زمانه را به صلاح خلل نماند باز
نماند آنکه زند مقصد از تعلل دم
نماند آنکه کند کام بر توقع باز
گذشت دامن اقبال را کف حرمان
بسیل نیل امانی نشست آتش آز
گذشت آنکه گشاید زمان زمان ز حیل
هزار شعبده را در سپهر شعبده باز
چنان نگشت در انقلاب مستحکم
که با کلید تقاضای دور گردد باز
چنان نبست سر حلقه حیل را چرخ
که با مبالغه حادثه گشاید باز
غبار فتنه ز آیینه جهان برخاست
در فساد بروی زمانه گشت فراز
بدان رسید که پوشد لباس خلد جنان
بدان رسید که یابد بقای دهر جواز
سوال صورت حال از زمانه کردم دوش
برفع شبهه گشودم گره ز رشته راز
که ای زمانه ترا پیش ازین نبود رواج
نداشت نای نظام تو نغمه این ساز
نظام دور بدین دور مشکل است بسی
بفیض کیست رجوع ظهور این اعجاز
ز نور رای که دارد چراغ عدل فروغ
ز نقش عدل که دارد بساط ملک طراز
جواب داد که این مقتضای عدل کسیست
که هست از همه در هر فضیلتی ممتاز
خدا وجود شریف ایاس پاشا را
بقا دهد که جهان پرورست خلق نواز
جمال دولت او داده ملک را رونق
چنانکه دولت محمود را جمال ایاز
بلند قدر جنابی که خاکبوس درش
نموده راه اقامت بره روان حجاز
عبارتیست زمین آستانه او
که هست نامی آن مستحل ترک نماز
مزین است گریبان درگه قدرش
بتکمهای روش بر اهالی اعزاز
منزه است بیان حقیقت حالش
ز رایهای پریشان سالکان مجاز
کفیل رزق چنان گشت لطف او که نماند
ز بهر کسب کسی را بدست خویش نیاز
مگر ز بهر دعا صبح و شام بر دارند
برای او طلبند از خدای عمر دراز
زهی ملازم عزم تو فتح بی انجام
زهی موافق حکم تو لطف بی آغاز
تویی که دیده دل خصم ز آتش همت
درون سینه چو در بوته نقد قلب گداز
شکسته حالی دشمن ز چین جوشن تست
خط هلاک تذروست نقش سینه باز
بهر دیار که رایت کشیده رایت عزم
زمانه کرده ز ملک مخالفش افراز
سپهر کیست که کرده معارض مضمون
مثال حکم تو بر هر چه می شود ایراز
تو بر سمند سفر زین عزم بربستی
فلک رساند بمجموع دشمنان آواز
که ای گروه سراسیمه هر کجا هستید
بکام دل چو وحوش و طیور در تک و تاز
نهان شوید که سیمرغ می گشاید بال
حذر کنید که شهباز می کند پرواز
عدوس مرغ پراکنده بال سوخته پر
تو شاه باز شکار افکنی و صید انداز
بلند منزلتا آن فضولی زارم
که در ثنای توام روز و شب سخن پرداز
غم نهان مرا نیست احتیاج بیان
بس است اشک بمضمون حال من غماز
دریغ نیست ز من شفقت تو لیک چه سود
مراست بخت پریشان و طالع ناساز
امید هست که تا ارتباط لیل و نهار
بقطع رشته ایام عمر گردد کاز
بود ز صبح کمال تو دور شام زوال
بقای عمر تو با دولت ابد دمساز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار شکر که تقدیر شد زمانه نواز
زمانه را به صلاح خلل نماند باز
هوش مصنوعی: هزار بار شکر که سرنوشت به ما لطف کرده و زمانه دوباره در مسیر درست و بهبود قرار گرفته است.
نماند آنکه زند مقصد از تعلل دم
نماند آنکه کند کام بر توقع باز
هوش مصنوعی: هرکس که از هدفش غافل شود و در انجام کارها تعلل کند، به نتیجه‌ای نخواهد رسید و کسی هم که منتظر تحقق آرزوهای خود بماند، به هیچ‌چیز دست نمی‌یابد.
گذشت دامن اقبال را کف حرمان
بسیل نیل امانی نشست آتش آز
هوش مصنوعی: زمانی که شانس و اقبال از دست می‌رود، درخت آرزوها روح و امید را به آتش می‌کشاند.
گذشت آنکه گشاید زمان زمان ز حیل
هزار شعبده را در سپهر شعبده باز
هوش مصنوعی: زمانی سپری شد که در دل آسمان، هزاران ترفند و جادوگری به نمایش گذاشته شد؛ حالا دیگر نیازی به این شعبده‌ها نیست.
چنان نگشت در انقلاب مستحکم
که با کلید تقاضای دور گردد باز
هوش مصنوعی: در اثر تغییرات و تحولات، به اندازه‌ای محکم نشده است که بتوان با یک کلید معمولی آن را باز کرد و به حالت اولیه برگرداند.
چنان نبست سر حلقه حیل را چرخ
که با مبالغه حادثه گشاید باز
هوش مصنوعی: چنان دور می‌زند گردونه حوادث که حتی با بزرگ‌نمایی هم نمی‌تواند درهای مشکلات را باز کند.
غبار فتنه ز آیینه جهان برخاست
در فساد بروی زمانه گشت فراز
هوش مصنوعی: غبار آشوب و بی‌نظمی از آینه‌ی دنیا برخاست و در نتیجه، زمانه دچار فساد و بالا رفتن مشکلات شد.
بدان رسید که پوشد لباس خلد جنان
بدان رسید که یابد بقای دهر جواز
هوش مصنوعی: آگاه باش که تنها کسی که به بهشت جاودانی دست پیدا می‌کند، می‌تواند در این دنیا نیز به آرامش و دوام زندگی برسد.
سوال صورت حال از زمانه کردم دوش
برفع شبهه گشودم گره ز رشته راز
هوش مصنوعی: دوش پرسشی از حال و اوضاع زمانه داشتم و در پاسخ به آن، ابهام‌ها را برطرف کرده و مشکل را از گره‌های پیچیده‌ی رازها باز کردم.
که ای زمانه ترا پیش ازین نبود رواج
نداشت نای نظام تو نغمه این ساز
هوش مصنوعی: ای دنیا، پیش از این تو رونق نداشتی و صدای سرنوشت تو همچون نغمه‌ای در ساز نبود.
نظام دور بدین دور مشکل است بسی
بفیض کیست رجوع ظهور این اعجاز
هوش مصنوعی: در این دور و زمانه، وضعیت به شدت پیچیده و دشوار شده است. این سوال وجود دارد که چه کسی می‌تواند به منبع قدرت و ظهور این شگفتی‌ها دسترسی پیدا کند.
ز نور رای که دارد چراغ عدل فروغ
ز نقش عدل که دارد بساط ملک طراز
هوش مصنوعی: از نوری که رای و نظرات عادلانه دارد، چراغ دادگری روشن می‌شود و به واسطه وجود عدالت، پایه‌های سلطنت و حکومت استوار می‌گردد.
جواب داد که این مقتضای عدل کسیست
که هست از همه در هر فضیلتی ممتاز
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که این نتیجه‌ی عدالت است از کسی که در هر فضیلت و خوبی بر دیگران برتری دارد.
خدا وجود شریف ایاس پاشا را
بقا دهد که جهان پرورست خلق نواز
هوش مصنوعی: خداوند ایاس پاشا را حفظ کند زیرا او در پرورش جهان و حمایت از مردم نقش مهمی دارد.
جمال دولت او داده ملک را رونق
چنانکه دولت محمود را جمال ایاز
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه حکومت او باعث رونق و شکوفایی زمین شده، همان‌طور که شکوه محمود از جمال ایاز به اوج رسید.
بلند قدر جنابی که خاکبوس درش
نموده راه اقامت بره روان حجاز
هوش مصنوعی: شخص بزرگواری که خاک پای او را می‌بوسند، راهی را برای اقامت جوانان عرب باز کرده است.
عبارتیست زمین آستانه او
که هست نامی آن مستحل ترک نماز
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف مکانی اشاره دارد که به عنوان مکان مقدسی شناخته می‌شود و در آنجا کسی که به عنوان مظهر عشق و ارادت معرفی شده، به دلیل عشق و شوق خود، حتی نماز را به معنای رایج آن ترک کرده است. این نشان‌دهنده عمق ارتباط و وابستگی فرد به آن مکان و معشوق است.
مزین است گریبان درگه قدرش
بتکمهای روش بر اهالی اعزاز
هوش مصنوعی: گریبان درگاه ارزشمندش به زیورهایی آراسته شده که بر شخصیت‌های بزرگ و محترم می‌درخشد.
منزه است بیان حقیقت حالش
ز رایهای پریشان سالکان مجاز
هوش مصنوعی: حقیقت وضعیت او آن‌قدر شفاف و روشن است که از برداشت‌های نادرست و سردرگم سالکان خیالی فراتر می‌رود.
کفیل رزق چنان گشت لطف او که نماند
ز بهر کسب کسی را بدست خویش نیاز
هوش مصنوعی: محبت و کرم خداوند به حدی است که دیگر نیازی به تلاش و زحمت برای کسب روزی نیست و همه به راحتی از لطف او بهره‌مند می‌شوند.
مگر ز بهر دعا صبح و شام بر دارند
برای او طلبند از خدای عمر دراز
هوش مصنوعی: آیا برای او در صبح و شام دعا نمی‌کنند و از خدا عمر طولانی نمی‌طلبند؟
زهی ملازم عزم تو فتح بی انجام
زهی موافق حکم تو لطف بی آغاز
هوش مصنوعی: عزم و اراده تو هر چند به پیروزی نرسد، شایسته تحسین است. همچنین، لطف و مهربانی تو همواره بی‌پایان و آغازناپذیر است.
تویی که دیده دل خصم ز آتش همت
درون سینه چو در بوته نقد قلب گداز
هوش مصنوعی: تو هستی که دشمنان تو از شدت همت و اراده‌ات به آتش درآمده‌اند و دلشان به اندازه‌ای داغ شده که مانند فلز در کوره ذوب می‌شود.
شکسته حالی دشمن ز چین جوشن تست
خط هلاک تذروست نقش سینه باز
هوش مصنوعی: دشمنان، به خاطر وجود تو و زره‌ای که بر تن دارند، به شدت آسیب‌پذیر و نگران هستند. این نشان از قدرت و تاثیر تو بر آنان دارد که بر سینه‌‌ی آن‌ها نقش بسته است.
بهر دیار که رایت کشیده رایت عزم
زمانه کرده ز ملک مخالفش افراز
هوش مصنوعی: برای سرزمین خود که پرچم را برافراشته، زمانه عزم خود را برای جدایی از سرزمین دشمنان به کار گرفته است.
سپهر کیست که کرده معارض مضمون
مثال حکم تو بر هر چه می شود ایراز
هوش مصنوعی: کیست آن آسمان که بتواند در برابر اصول و مفاهیم تو بایستد و بر هر چیزی که می‌خواهد ناپسند بداند، اعتراض کند؟
تو بر سمند سفر زین عزم بربستی
فلک رساند بمجموع دشمنان آواز
هوش مصنوعی: تو بر اسب سفر سوار شدی و با این اراده، آسمان صدای دشمنان را به تو رساند.
که ای گروه سراسیمه هر کجا هستید
بکام دل چو وحوش و طیور در تک و تاز
هوش مصنوعی: ای گروه شتابزده، هر کجا که هستید، مانند حیوانات و پرندگان، در تلاش و تکاپو باشید تا به خواسته‌هایتان برسید.
نهان شوید که سیمرغ می گشاید بال
حذر کنید که شهباز می کند پرواز
هوش مصنوعی: پنهان شوید چون سیمرغ آماده پرواز است و مراقب باشید، چون شهباز به پرواز درمی‌آید.
عدوس مرغ پراکنده بال سوخته پر
تو شاه باز شکار افکنی و صید انداز
هوش مصنوعی: عدوس به معنای مرغی که بال‌هایش آسیب دیده و پراکنده است، حالا مانند شاه‌بازی است که در صید و شکار مهارت دارد. در اینجا به نوعی تعبیر شده که این پرنده در شرایطی سخت و نامساعد قرار دارد، اما هنوز می‌تواند شکار کند و در کارش موفق باشد.
بلند منزلتا آن فضولی زارم
که در ثنای توام روز و شب سخن پرداز
هوش مصنوعی: من در توصیف تو روز و شب به سراغ سخن می‌روم و این کار را با شور و شوق انجام می‌دهم، به گونه‌ای که انگار در عرش بلندی قرار دارم و فضولی می‌کنم.
غم نهان مرا نیست احتیاج بیان
بس است اشک بمضمون حال من غماز
هوش مصنوعی: غم پنهان من نیازی به توضیح ندارد، اشک‌هایم خود نشان‌دهنده حال و حالت غمگین من هستند.
دریغ نیست ز من شفقت تو لیک چه سود
مراست بخت پریشان و طالع ناساز
هوش مصنوعی: من از محبت تو کمبودی ندارم، اما چه فایده‌ای دارد وقتی که حواسم پریشان و سرنوشتم نامساعد است.
امید هست که تا ارتباط لیل و نهار
بقطع رشته ایام عمر گردد کاز
هوش مصنوعی: امید می‌رود که تا زمانی که شب و روز به هم وصل هستند، مدت عمر انسان به اتمام برسد.
بود ز صبح کمال تو دور شام زوال
بقای عمر تو با دولت ابد دمساز
هوش مصنوعی: از صبح زیبایی و کمال تو دور و در غروب زوال هستی، اما عمر تو با نعمت و خوشبختی هم‌ساز و همراه است.