شمارهٔ ۱
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا
بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا
« تو اگر پای به دشت آری شیران دژم
بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»
با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط
با دو چشمت مثل از آهوی چین عین خطا
چشم پر خواب تو هم خسته و هم خسته نواز
زلف پر تاب تو هم عقده و هم عقده گشا
هم فکندی سر یک قوم به شمشیر ستم
هم شکستی دل یک جمع به بازوی جفا
مدعا در دل من هیچ نماند از دهنت
بس که دشنام شنیدم به مکافات دعا
دوش حرفی زدم از گوشه به چمن
تا ننازد پس از این نرگس بی شرم و حیا
خون مژگان تو امروز گذشت از سر من
تا دگر پا نگذارم به سر کوی وفا
دست خالی نتوان رفت به خاک در دوست
قدمی همرهم ای چشم گهربار بیا
بر سر طالب اگر تیغ ببارد ز سپهر
نکند دامن مطلوب خود از چنگ رها
بیدل شیفته هرگز نخروشد ز گزند
عاشق دلشده هرگز نگریزد ز بلا
گر فروغی لب خسرو مددی ننماید
من کجا نکتهٔ شیرین شکربار کجا
شرف کعبهٔ اسلام ملک ناصردین
آن که جان آمده در حضرتش از بهر فدا
آن شهنشاه کرم پیشه که بر خاک درش
شیوهٔ بنده بود گاه دعا، گاه ثنا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا
بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا
هوش مصنوعی: ای کسی که چهرهات به زیبایی بهشت و شاخه طوبی میدرخشد، مانند خورشید در دیدار بیفکن، این شعر زیبا را از خسرو جاوید بشنو.
« تو اگر پای به دشت آری شیران دژم
بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»
هوش مصنوعی: اگر تو به دشت قدم بگذاری، شیران قوی و ترسان از جلوی تو فرار میکنند، مانند آهوهایی که در بیابان وحشت دارند.
با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط
با دو چشمت مثل از آهوی چین عین خطا
هوش مصنوعی: با دو زلف تو صحبت کردن، مثل این است که دربارهٔ عطر ختن اشتباه میکنم، و با دو چشمت، مانند این است که از زیبایی آهوهای چین سخن میگویم، که باز هم اشتباه است.
چشم پر خواب تو هم خسته و هم خسته نواز
زلف پر تاب تو هم عقده و هم عقده گشا
هوش مصنوعی: چشمان خسته و خوابآلود تو، به گونهای آرامشبخش هستند و زلف پرچین و تاب تو، هم دلمشغولیام را میکاهند و هم به آن پایان میدهند.
هم فکندی سر یک قوم به شمشیر ستم
هم شکستی دل یک جمع به بازوی جفا
هوش مصنوعی: تو با ظلم و ستم، گروهی را به حماقت کشاندی و با بیرحمی، دلهای جمعی را شکاندی.
مدعا در دل من هیچ نماند از دهنت
بس که دشنام شنیدم به مکافات دعا
هوش مصنوعی: در دل من دیگر هیچ خواستهای باقی نمانده است، چرا که به اندازهای از زبان تو پرخاش و دشنام شنیدهام که انگار در برابر دعا است.
دوش حرفی زدم از گوشه به چمن
تا ننازد پس از این نرگس بی شرم و حیا
هوش مصنوعی: دیروز در گوشهای از باغ با کسی صحبت کردم تا دیگر نرگس بیشرم و حیا خود را نشان ندهد.
خون مژگان تو امروز گذشت از سر من
تا دگر پا نگذارم به سر کوی وفا
هوش مصنوعی: امروز اشکهای چشمانت بر من غلبه کرده و من دیگر هیچگاه به جادهی وفا قدم نخواهم گذاشت.
دست خالی نتوان رفت به خاک در دوست
قدمی همرهم ای چشم گهربار بیا
هوش مصنوعی: برای ورود به جایی که دوست وجود دارد، نباید با دست خالی برویم. ای چشمی که مانند نگین باارزشی، بیایید و به من بپیوندید.
بر سر طالب اگر تیغ ببارد ز سپهر
نکند دامن مطلوب خود از چنگ رها
هوش مصنوعی: اگر باران تیغ بر سر درخواستکننده بریزد، دامن آنچه مطلوب اوست هرگز از چنگ او رها نخواهد شد.
بیدل شیفته هرگز نخروشد ز گزند
عاشق دلشده هرگز نگریزد ز بلا
هوش مصنوعی: کسی که دل در عشق ندارد، هرگز از آسیبها آسیب نخواهد دید؛ اما عاشق واقعی هرگز از مشکلات و سختیها دور نخواهد شد.
گر فروغی لب خسرو مددی ننماید
من کجا نکتهٔ شیرین شکربار کجا
هوش مصنوعی: اگر لبهای خسرو روشنایی نداشته باشند، من کجا میتوانم نکتههای شیرین و خوشمزه را پیدا کنم؟
شرف کعبهٔ اسلام ملک ناصردین
آن که جان آمده در حضرتش از بهر فدا
هوش مصنوعی: شرافت کعبهٔ اسلام به دلیل وجود ملک ناصرالدین است، آن کسی که جان خود را در راه او فدای او کرده است.
آن شهنشاه کرم پیشه که بر خاک درش
شیوهٔ بنده بود گاه دعا، گاه ثنا
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگ و مهربان که مردم در درگاهش به خاطر او به دعا و ستایش میپرداختند.
حاشیه ها
1391/05/31 04:07
جفر
مصراع «دوش حرفی زدم از گوشه به چمن» مشکل وزنی دارد. با توجه به آمدن واژه ی نرگس در مصراع دوم، قائدتن باید مصراع نخست چنین باشد. دوش حرفی زدم از گوشه ی چشمت به چمن. اما به نسخه ی خاصی استناد نمی کنم و صرفن حدس من است.
1392/07/17 14:10
با سلام.پیشنهاد میشود از اشعار ناصرالدین شاه هم در سایت گنجور استفاده کنید