گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶

هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تازه است
عندلیبان کهن را داستان تازه است
تا کدامین خسته را کشتی ز تیغ بی‌دریغ
زان که بر دامانت از خونش نشان تازه است
برقی از هر گوشه آهنگ گلستان کرد باز
گوییا بر شاخ طرح آشیان تازه است
چون جرس در سینه می‌نالد دل زارم مگر
نوسفر ماهی میان کاروان تازه است
خلقی از مژگان و ابرو کشته در میدان عشق
ترک سر مست مرا تیر و کمان تازه‌است
کاش آن سرو روان بهر تماشا آمدی
تا به جوی دیده‌ام آب روان تازه است
ز امتحان صد ره فزون‌تر گشت و بازم زنده کرد
وه که با من هر زمانش امتحان تازه است
ایمنم از خون خود در عشق آن زیبا جوان
کز خط سبزش مرا خط امان تازه است
عشق نیرنگی به کار آورده کز هرگوشه‌ای
منحنی پیری گرفتار جوان تازه است
من فروغی گشتم از ذوق لب او نکته سنج
شکری را طوطی شیرین زبان تازه است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تازه است
عندلیبان کهن را داستان تازه است
هوش مصنوعی: هر لحظه، ای گل، در باغ صدای تازه‌ای از تو به گوش می‌رسد و قصه‌ای نو برای بلبلان پیشکسوت وجود دارد.
تا کدامین خسته را کشتی ز تیغ بی‌دریغ
زان که بر دامانت از خونش نشان تازه است
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی پیامدهای جنگ و خشونت می‌پردازد. شاعر می‌گوید که وجود خونی که بر دامان کسی نشسته، نشان‌دهنده‌ی کشتار و خشونتی است که بر سر دیگران رفته است. این پرسش مطرح می‌شود که آیا از این عمل خسته‌کننده و بی‌رحمانه، نتیجه‌ای نیز در کار است یا خیر؛ به این معنی که چنین اعمالی تنها به خستگی و افسردگی می‌انجامد.
برقی از هر گوشه آهنگ گلستان کرد باز
گوییا بر شاخ طرح آشیان تازه است
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از باغ، جرقه‌ای به چشم می‌خورد، گویی که گلستان دوباره جان گرفته و بر درختان نشانه‌ای از خانه‌ای نو پیدا شده است.
چون جرس در سینه می‌نالد دل زارم مگر
نوسفر ماهی میان کاروان تازه است
هوش مصنوعی: دل غمگین و بی‌تاب من مانند صدای ناقوس درونش به شدت ناله می‌کند، شاید چون سفر تازه‌ای در دل کاروان در حال شکل‌گیری است.
خلقی از مژگان و ابرو کشته در میدان عشق
ترک سر مست مرا تیر و کمان تازه‌است
هوش مصنوعی: موجودی با مژگان و ابروهایش در میدان عشق باعث شده است که من به شدت مجذوب و شگفته شوم. حالا این موجود به طور تازه و شگفت‌انگیزی قلب من را هدف تیر و کمان خود قرار داده است.
کاش آن سرو روان بهر تماشا آمدی
تا به جوی دیده‌ام آب روان تازه است
هوش مصنوعی: ای کاش آن شخص زیبا و بلندبالا برای تماشای من می‌آمد، زیرا اشک‌های من مانند آب جاری در جوی، تازه و زلال است.
ز امتحان صد ره فزون‌تر گشت و بازم زنده کرد
وه که با من هر زمانش امتحان تازه است
هوش مصنوعی: از آزمایش‌ها و سختی‌ها بسیار بیشتر از قبل قوی‌تر شده و بار دیگر به زندگی برگشته‌ام. این را بدان که همیشه برای من چالش‌ها و آزمایش‌های جدیدی وجود دارد.
ایمنم از خون خود در عشق آن زیبا جوان
کز خط سبزش مرا خط امان تازه است
هوش مصنوعی: من از جان خود در عشق آن جوان زیبا آسوده‌ام، زیرا از نشانه سبزش، برای من نشانی از ایمنی و امانت به وجود آمده است.
عشق نیرنگی به کار آورده کز هرگوشه‌ای
منحنی پیری گرفتار جوان تازه است
هوش مصنوعی: عشق به شیوه‌ای فریبنده عمل می‌کند، به طوری که در هر گوشه و گوشه‌ای، نشانه‌های پیری وجود دارد ولی همچنان جوانی تازه ظاهر می‌شود.
من فروغی گشتم از ذوق لب او نکته سنج
شکری را طوطی شیرین زبان تازه است
هوش مصنوعی: من به خاطر لذت از لبان او به شعف آمده‌ام و مانند یک طوطی شیرین‌زبان که نکته‌های شگفت‌آور را می‌فهمد، گویای زیبایی‌ها و ظرافت‌ها شده‌ام.

حاشیه ها

1397/10/30 19:12
مجتبی

وزن شعر (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) میباشد.