گنجور

غزل شمارهٔ ۸۱

شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است
چون به لبش می‌رسی جان بده و دم مزن
نرخ چنین گوهری نقد روان دادن است
خواهی اگر وصل یار از غم هجران منال
ز آن که وصول بهار تن به خزان دادن است
چشم وی آراسته ابروی پیوسته را
زان که تقاضای ترک زیب کمان دادن است
سنبلش ار می‌برد صبر و قرارم چه باک
تا صفت نرگسش تاب و توان دادن است
شاهد شیرین لبم بوسه نهان می‌دهد
آری رسم پری بوسه نهان دادن است
یار خراباتیم رطل گران داد و گفت
شغل خراباتیان رطل گران دادن است
دوش هلاک مرا خواجه به فردا فکند
چون روش خواجگی، بنده امان دادن است
گر به تو دل داده‌ام هیچ ملامت مکن
عادت پیر کهن، دل به جوان دادن است
دولت پاینده باد ناصردین شاه را
زان که همه کار وی نظم جهان دادن است
نطق فروغی خوش است با سخن عشق دوست
ورنه ادای سخن رنج زبان دادن است

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است
هوش مصنوعی: زیبایان با چهرهٔ خود خود را نشان می‌دهند و اهل مقصود نیز هنرهای درونی و احساسات عمیق را درک کرده و برای آن‌ها ارزش قائلند.
چون به لبش می‌رسی جان بده و دم مزن
نرخ چنین گوهری نقد روان دادن است
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی او می‌رسی، جان خود را فدای او کن و حتی دم نزن، زیرا ارزش داشتن چنین جواهری، فدای جان دادن است.
خواهی اگر وصل یار از غم هجران منال
ز آن که وصول بهار تن به خزان دادن است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به معشوقت وصل شوی، از غم دوری‌ام دلگیر نشو، زیرا رسیدن به او مانند رفتن بهار و سپردن تن به فصل خزان است.
چشم وی آراسته ابروی پیوسته را
زان که تقاضای ترک زیب کمان دادن است
هوش مصنوعی: چشم او به زیبایی ابروی پیوسته‌اش توجه دارد، زیرا او می‌خواهد زیبایی کمان را فراموش کند.
سنبلش ار می‌برد صبر و قرارم چه باک
تا صفت نرگسش تاب و توان دادن است
هوش مصنوعی: اگر سنبل زیبایش آرامش و صبر من را از من بگیرد، چه اهمیتی دارد؟ زیرا زیبایی نرگس او به من انرژی و قدرت می‌دهد.
شاهد شیرین لبم بوسه نهان می‌دهد
آری رسم پری بوسه نهان دادن است
هوش مصنوعی: محبوبم که لبانی شیرین دارد، به طور رازآلود بوسه‌ای به من می‌دهد. واقعاً این یکی از ویژگی‌های پریان است که بوسه‌ها را پنهانی بدهند.
یار خراباتیم رطل گران داد و گفت
شغل خراباتیان رطل گران دادن است
هوش مصنوعی: دوست ما در میکده یک مقدار سنگین طلا به من داد و گفت که کار خراباتی‌ها همین است که مقدار زیادی بدهند.
دوش هلاک مرا خواجه به فردا فکند
چون روش خواجگی، بنده امان دادن است
هوش مصنوعی: شب گذشته، آقایی جان من را به فردا حواله کرد، زیرا روش آقایی این است که به بنده‌ها امان نمی‌دهد.
گر به تو دل داده‌ام هیچ ملامت مکن
عادت پیر کهن، دل به جوان دادن است
هوش مصنوعی: اگر به تو علاقه‌مند شده‌ام، هیچ‌گونه سرزنشی نکن. این عادت قدیمی است که دل، به جوانان سپرده می‌شود.
دولت پاینده باد ناصردین شاه را
زان که همه کار وی نظم جهان دادن است
هوش مصنوعی: خوشبختی ناصردین شاه همراه باد، زیرا او همه کارها را به ترتیب و نظم انجام می‌دهد.
نطق فروغی خوش است با سخن عشق دوست
ورنه ادای سخن رنج زبان دادن است
هوش مصنوعی: گفتار زیبا و دل‌انگیز درباره عشق به محبوب بسیار زیباست، اما اگر صرفاً برای نمایش و بدون احساس واقعی گفته شود، فقط زحمت بیهوده‌ای خواهد بود.

حاشیه ها

با سلام بنظر میرسد در مصرع دوم بیت اول دیدن و جان دادن درست باشد (واو از قلم افتاده )
---
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما «پیشه‌ی اهل نظر دیدن جان دادن است» با «پیشه‌ی اهل نظر دیدن و جان دادن است» جایگزین شد.

1391/05/05 13:08
امیر سلیمانی

در مصرع نخست بیت نهم فعل مکن بنظر مناسبتر از فعل کن می آید.

1393/04/10 15:07
شاهین خدام

در البوم گلهای تازه 333 مصرع اول به این صورت آمده:
شیوه نوشین لبان چهره نشان دادن است
پیشه اهل نظر دیدن و جان دادن است
برروی آهنگی که توسط علی اکبر خان شیدا (معاصر با فروغی بسطامی) تنظیم شده است.

1396/11/23 02:01
مهرزاد محمدی

با سلام و احترام.
دربیت نهم:
گر به تو دل داده‌ام، هیچ ملامت "مکن".
کلمه ی انتهای مصراع نیاز به تصحیح دارد.