گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۰

آهی که رخنه کردم، از وی به سنگ خاره
عاجز شد از دِلِ دوست، یا رب دگر چه چاره؟ 
بیداری‌ام چه دانی؟ ای خفته‌‌ای که شب‌ها
نَنْشَسته‌ای به حسرت، نشمرده‌ای ستاره
جانان اگر نشیند، یک بار در کنارم
یک باره می‌توانم، کردن ز جان کناره
گفتم به شحنه نالم، از چشم او ولیکن
پروا ز کس ندارد، مست شراب خواره
ای تاب داده گیسو، حالی است بر دل من
از تاب بی‌حسابت، وز پیچ بی‌شماره
آشفتگان عشقت، گیرم که جمع گردند
جمع از کجا توان کرد، دل‌های پاره پاره؟ 
ای شَه سوارِ چالاک، احوال ما چه دانی؟ 
کز حالت پیاده، غافل بود سواره
با این سپاه مژگان، از خانه گر درآیی
تسخیر می‌توان کرد، شهری به یک اشاره
از لعل و چشمت آخر، دیدی که شد فروغی
ممنون به یک تَبَسُّم، قانع به یک نظاره

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آهی که رخنه کردم، از وی به سنگ خاره
عاجز شد از دِلِ دوست، یا رب دگر چه چاره؟ 
هوش مصنوعی: آهی که من از دل خود کشیدم، حتی سنگ سخت را هم تحت تأثیر قرار داد. حالا ای خدا، چه تدبیری برای این دلِ عاشق بیندیشم؟
بیداری‌ام چه دانی؟ ای خفته‌‌ای که شب‌ها
نَنْشَسته‌ای به حسرت، نشمرده‌ای ستاره
هوش مصنوعی: بیداری من را تو چه می‌دانی؟ ای کسی که خوابیده‌ای و هر شب به خاطر ندیدن ستاره‌ها حسرت می‌خوری، اما هرگز آنها را شمرده‌ای.
جانان اگر نشیند، یک بار در کنارم
یک باره می‌توانم، کردن ز جان کناره
هوش مصنوعی: اگر محبوبم یک بار در کنار من بنشیند، می‌توانم به راحتی از جانم دست بکشم.
گفتم به شحنه نالم، از چشم او ولیکن
پروا ز کس ندارد، مست شراب خواره
هوش مصنوعی: گفتم به نگهبان که از چشم او نالم، اما او به هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد و مست از شراب است.
ای تاب داده گیسو، حالی است بر دل من
از تاب بی‌حسابت، وز پیچ بی‌شماره
هوش مصنوعی: ای گردن‌دار گیسوی تاب‌دار، حالتی در دل من به وجود آمده است که ناشی از تاب و پیچش بی‌پایان موهای توست.
آشفتگان عشقت، گیرم که جمع گردند
جمع از کجا توان کرد، دل‌های پاره پاره؟ 
هوش مصنوعی: عاشقان سرشار از عشق تو، حتی اگر کنار هم جمع شوند، اما دل‌های شکسته و آشفته آن‌ها از کجا قابل تعمیر است؟
ای شَه سوارِ چالاک، احوال ما چه دانی؟ 
کز حالت پیاده، غافل بود سواره
هوش مصنوعی: ای سوار چالاک و تند، تو از احوال ما چه خبر داری؟ زیرا کسی که سوار است، از حال کسی که پیاده است بی‌خبر می‌ماند.
با این سپاه مژگان، از خانه گر درآیی
تسخیر می‌توان کرد، شهری به یک اشاره
هوش مصنوعی: اگر با چشمان زیبایت از خانه بیرون بیایی، می‌توانی به راحتی یک شهر را تحت تاثیر قرار دهی و تسخیر کنی.
از لعل و چشمت آخر، دیدی که شد فروغی
ممنون به یک تَبَسُّم، قانع به یک نظاره
هوش مصنوعی: با لبخند و نگاهی به چشمانت، دیدی که چه نور و زیباییی در آنها نهفته است؛ این خود باعث شکرگزاری و رضایت من شده است.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"بیداری"
با صدای رشید رضایی (آلبوم بیداری)

حاشیه ها

1401/08/13 22:11
هیچ

افسوس و صد افسوس که چنین شعر زیبایی مورد استقبال هیچ‌یک از اهالی یا دوست‌داران موسیقی و ادبیات قرار نگرفت... 

1402/12/16 11:03
امیر ایرانی

دقیقاً. یکی از شاهکارهای فروغی

1403/07/27 21:09
jalal bahador

از قضا همین امروز جناب رشید رضایی این اثر رو خوندن