گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۲

به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خون‌بها جز تو
بجز وصال تو هیچ از خدا نخواسته‌ایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو
خدای می نپذیرد دعای قومی را
که مدعا طلبیدند از دعا جز تو
مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
کجا شکایت بی مهریت توانم برد
که هیچ کس ننهاده‌ست این بنا جز تو
فغان اگر ندهی داد ما گدایان را
که پادشاه نباشد به شهر ما جز تو
مرنج اگر بر بیگانه داوری ببریم
که آشنا نخورد خون آشنا جز تو
دلا هزار بلا در ولای او دیدی
کسی صبور ندیدم در این بلا جز تو
فروغی از رخ آن مه گرت فروغ دهند
به آفتاب نبخشد کسی ضیا جز تو

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خون‌بها جز تو
هوش مصنوعی: در زیر فشار سختی‌ها، جز تو هیچ خواسته‌ای نداریم، ای شهید عشق! هیچ چیزی به جز تو ارزش خون ما را ندارد.
بجز وصال تو هیچ از خدا نخواسته‌ایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو
هوش مصنوعی: ما تنها به خاطر حضور تو از خدا چیزی نخواسته‌ایم، زیرا جز تو هیچ نیازی از او نداریم.
خدای می نپذیرد دعای قومی را
که مدعا طلبیدند از دعا جز تو
هوش مصنوعی: خداوند دعای گروهی را نمی‌پذیرد که جز خود تو را در دعا خواسته‌اند. یعنی وقتی که فقط به دنبال خواسته‌های دنیوی خود هستند و توجهی به خدا ندارند، دعایشان مستجاب نمی‌شود.
مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
هوش مصنوعی: عاشق تو بیمار است و نیازی به عیسی ندارد، چرا که هیچ کس جز تو نمی‌تواند این درد را درمان کند.
کجا شکایت بی مهریت توانم برد
که هیچ کس ننهاده‌ست این بنا جز تو
هوش مصنوعی: کجا می‌توانم از بی‌محبتی‌ات گله کنم، وقتی که هیچ‌کس غیر از تو این بنای عشق را نمی‌سازد؟
فغان اگر ندهی داد ما گدایان را
که پادشاه نباشد به شهر ما جز تو
هوش مصنوعی: اگر تو فریاد نزنید و به داد ما گدایان نرسید، در شهر ما هیچ کس جز تو پادشاهی نخواهد بود.
مرنج اگر بر بیگانه داوری ببریم
که آشنا نخورد خون آشنا جز تو
هوش مصنوعی: اگر ما درباره یک بیگانه قضاوت کنیم، نگران نباش، زیرا هیچ‌کس غیر از تو نمی‌تواند به دل آشنا خدشه‌ای بزند.
دلا هزار بلا در ولای او دیدی
کسی صبور ندیدم در این بلا جز تو
هوش مصنوعی: ای دل، تو در عشق او هزاران سختی و مشکل را تجربه کردی، اما من هرگز کسی را ندیدم که در این کشمکش‌ها و بلاها به اندازه تو صبر و استقامت داشته باشد.
فروغی از رخ آن مه گرت فروغ دهند
به آفتاب نبخشد کسی ضیا جز تو
هوش مصنوعی: اگر نور و شکوه چهره‌ی آن ماه را به تو عطا کنند، هیچ‌کس نمی‌تواند به خورشید روشنی ببخشد جز تو.