گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۹

گر خون من ز شیشه بریزد به جام او
لب بر ندارم از لب یاقوت فام او
با من سخن ز لعل روان بخش یار کن
آب حیات را چه کند تشنه کام او
یک عمر تلخ کام نشستم که عاقبت
حرفی شنیدم از لب شیرین کلام او
کار مرا به نیم نگاهش تمام کرد
بنگر چه میکند نگه ناتمام او
گر واعظان حدیث قیامت شنیده‌اند
من دیده‌ام قیامت خود در قیام او
دست کسی به نقرهٔ خامش نمی‌رسد
جانم بسوخت در سر سودای خام او
دستی که دل بر آن سر زلف دو تا کشید
از من کشیده دست فلک انتقام او
ما را ببخش اگر به کشاکش فتاده‌ایم
کز اشتیاق دانه ندیدیم دام او
عاشق نمی‌کشد قدم از رهگذار دوست
گر افعی گزنده بود زیر کام او
هرگز هما به اوج سعادت نمی‌رسد
تا از پی شرف ننشیند به بام او
گشتند متفق همه خوبان روزگار
آن گه زدند سکهٔ شاهی به نام او
دانی که چیست حالت درویش و پادشاه
گر بنگری به فقر من و احتشام او
در عهد شاه نظم فروغی نظام یافت
یارب که مستدام بماند نظام او
شمس الملوک ناصردین شه که روز بار
شاهان ستاده‌اند به صف سلام او

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر خون من ز شیشه بریزد به جام او
لب بر ندارم از لب یاقوت فام او
هوش مصنوعی: اگر خون من از شیشه به جام او بریزد، باز هم لب به یاقوت فام او نخواهم زد.
با من سخن ز لعل روان بخش یار کن
آب حیات را چه کند تشنه کام او
هوش مصنوعی: با من درباره‌ی لب‌های شیرین و دلربای محبوب سخن بگو، زیرا این تشنه‌کام نمی‌داند آب حیات با او چه خواهد کرد.
یک عمر تلخ کام نشستم که عاقبت
حرفی شنیدم از لب شیرین کلام او
هوش مصنوعی: سال‌ها با دلی ناراحت و تلخ زندگی کردم تا اینکه در نهایت موفق شدم سخنی از او که خوش صحبت و شیرین زبان است، بشنوم.
کار مرا به نیم نگاهش تمام کرد
بنگر چه میکند نگه ناتمام او
هوش مصنوعی: نگاه کوتاه و نیمه‌ای که او به من انداخت، کارم را ساخت. حالا ببین با این نگاه ناتمامش چه کار می‌کند.
گر واعظان حدیث قیامت شنیده‌اند
من دیده‌ام قیامت خود در قیام او
هوش مصنوعی: اگر موعظه‌کنندگان درباره قیامت سخن گفته‌اند، من قیامت خود را در ظهور و قیام او دیده‌ام.
دست کسی به نقرهٔ خامش نمی‌رسد
جانم بسوخت در سر سودای خام او
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به دارایی‌های فردی که به آن‌ها دسترسی ندارد، نزدیک شود. من هم در آرزوی فردی گرفتار شدم که به خواسته‌اش نمی‌توانم برسم.
دستی که دل بر آن سر زلف دو تا کشید
از من کشیده دست فلک انتقام او
هوش مصنوعی: دستی که به خاطر موهای خوش حالت و دو طرفه‌ات بر دل من کشیده شده، اکنون دست سرنوشت انتقام‌جو از من می‌کشد.
ما را ببخش اگر به کشاکش فتاده‌ایم
کز اشتیاق دانه ندیدیم دام او
هوش مصنوعی: لطفاً ما را ببخشید اگر به چالش‌ها و سختی‌ها دچار شده‌ایم، زیرا به خاطر علاقه و عشق زیادی که داریم، نتوانسته‌ایم به دانه‌های او توجه کنیم.
عاشق نمی‌کشد قدم از رهگذار دوست
گر افعی گزنده بود زیر کام او
هوش مصنوعی: عاشق هرگز برای رسیدن به محبوبش از مسیر خارج نمی‌شود، حتی اگر در این مسیر خطراتی وجود داشته باشد. حتی اگر زهر افعی زیر زبانش باشد، او همچنان به سمت دوستش می‌رود.
هرگز هما به اوج سعادت نمی‌رسد
تا از پی شرف ننشیند به بام او
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به اوج خوشبختی نمی‌رسد، تا زمانی که به دنبال جایگاه عزت و افتخار نباشد، نمی‌تواند به بلندای موفقیت دست یابد.
گشتند متفق همه خوبان روزگار
آن گه زدند سکهٔ شاهی به نام او
هوش مصنوعی: همه خوبان و نیکان آن زمان به اتفاق نتیجه گرفتند و بر این اساس سکه‌ای به نام او ضرب کردند.
دانی که چیست حالت درویش و پادشاه
گر بنگری به فقر من و احتشام او
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی حالت درویش و پادشاه چطور است؟ اگر به فقر من و ثروت او نگاه کنی، متوجه خواهی شد.
در عهد شاه نظم فروغی نظام یافت
یارب که مستدام بماند نظام او
هوش مصنوعی: در زمان سلطنت شاه، نظم و زیبایی شعر و ادبیات رشد و شکوفایی پیدا کرد. کاش این وضعیت پایدار و ادامه‌دار باشد.
شمس الملوک ناصردین شه که روز بار
شاهان ستاده‌اند به صف سلام او
هوش مصنوعی: شمس الملوک ناصردین پادشاهی است که در روز بار، شاهان دیگر به نوبت در صف ایستاده‌اند تا به او سلام کنند.