گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۵

تابش صبح بناگوشش ببین
مهر و مه را خانه بر دوشش ببین
حلقهٔ زلف زره سازش نگر
جلوهٔ سرو قبا پوشش ببین
نوک مژگان سیاهش را نگر
آلت خون سیاووشش ببین
تشنه کامان محبت را نگر
آب حیوان در لب نوشش ببین
تا کشیده حلقهٔ سیمین به گوش
عالمی را حلقه در گوشش ببین
زلف و چشمش خلق را دیوانه کرد
فتنهٔ عقل آفت هوشش ببین
ماه بی مهر فروغی را نگر
خاطر عاشق فراموشش ببین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تابش صبح بناگوشش ببین
مهر و مه را خانه بر دوشش ببین
هوش مصنوعی: نور صبح را ببین که چطور درخشندگی خورشید و ماه را به دوش می‌کشد، گویی آن‌ها در خانه‌اش زندگی می‌کنند.
حلقهٔ زلف زره سازش نگر
جلوهٔ سرو قبا پوشش ببین
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت زلف کسی توجه کن، همچون زره‌ای که او را پوشانده است، و تماشای زیبایی سرو مانند او را در نظر بگیر.
نوک مژگان سیاهش را نگر
آلت خون سیاووشش ببین
هوش مصنوعی: با دقت به نوک مژگان سیاه او نگاه کن و سلاح خونین سیاوش را ببین.
تشنه کامان محبت را نگر
آب حیوان در لب نوشش ببین
هوش مصنوعی: به افرادی که به محبت و عشق نیاز دارند، نگاه کن که چگونه آب حیات زندگی‌شان را در کنار لبشان می‌زنند و از آن می‌نوشند.
تا کشیده حلقهٔ سیمین به گوش
عالمی را حلقه در گوشش ببین
هوش مصنوعی: تا زمانی که گردنبند نقره‌ای به گوش جهانیان آویخته شده، می‌توانیم در گوششان حلقه را ببینیم.
زلف و چشمش خلق را دیوانه کرد
فتنهٔ عقل آفت هوشش ببین
هوش مصنوعی: زلف و چشمان او مردم را مجنون کردند، آشفتگی عقل و عقلانیتش را ببین که چقدر تحت تأثیر قرار گرفته است.
ماه بی مهر فروغی را نگر
خاطر عاشق فراموشش ببین
هوش مصنوعی: به زیبایی ابر ماهی که بدون نور و محبت است، نگاه کن و به یاد بیاور که عشق‌ورزان چگونه این غم را در دل خود دارند و نمی‌توانند او را فراموش کنند.