گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۱

خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این
بی خبر از دُو جهانم، خبری بهتر از این
ساقی نوش لبم دوش به یک باده نواخت
کس نداده‌ست به مستان شکری بهتر از این
چشم امید ز خاک در می‌خانه مپوش
که نماید به نظر خاک دری بهتر از این
میوهٔ عیش بسی چیدم از آن نخل مراد
کی دهد باغ محبت ثمری بهتر از این
بر فراز قدش آن روی فروزان بنگر
کز سر سرو نتابد قمری بهتر از این
زیر آن زلف ببین طرف بناگوشش را
کز پی شام نبینی سحری بهتر از این
پیش تیغت چه کنم گر نکنم سینه سپر
که ندارند ضعیفان سپری بهتر از این
کشتی امروز ز تاثیر دعای سحرم
بالله ار بود دعا را اثری بهتر از این
اشک صاحب نظران این همه پامال مکن
زان که در دست نیفتد گهری بهتر از این
بام آن کعبهٔ مقصود بلند است ای کاش
عشق می‌داد مرا بال و پری بهتر از این
گفتمش چشم و چراغ دل صاحب نظری
گفت بگشای فروغی نظری بهتر از این

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این
بی خبر از دُو جهانم، خبری بهتر از این
هوش مصنوعی: من خدمتگزار میخانه‌ها هستم و از این زندگی خود، لذتی بالاتر از این نمی‌شناسم. از ماجرای دو جهان نیز بی‌خبرم و نیازی به دانستن خبری بهتر از این ندارم.
ساقی نوش لبم دوش به یک باده نواخت
کس نداده‌ست به مستان شکری بهتر از این
هوش مصنوعی: دیروز ساقی لبم را با یک جام عشق نوشاند و هیچ‌کس به محبوبان چیزی بهتر از این شکر تقدیم نکرده است.
چشم امید ز خاک در می‌خانه مپوش
که نماید به نظر خاک دری بهتر از این
هوش مصنوعی: نگاهت را از خاک میخانه دور نکن، زیرا ممکن است آنجا چیزی را ببینی که از طلای دنیایی بهتر است.
میوهٔ عیش بسی چیدم از آن نخل مراد
کی دهد باغ محبت ثمری بهتر از این
هوش مصنوعی: من از درخت خوشبختی میوه‌های زیادی چیده‌ام، اما آیا باغ محبت می‌تواند میوه‌ای بهتر از این به من بدهد؟
بر فراز قدش آن روی فروزان بنگر
کز سر سرو نتابد قمری بهتر از این
هوش مصنوعی: به قد بلندی او نگاه کن، آن چهره درخشان که از سر درخت سرو هم زیباتر از یک قمر می‌درخشد.
زیر آن زلف ببین طرف بناگوشش را
کز پی شام نبینی سحری بهتر از این
هوش مصنوعی: نگاه کن به آن زلف که دلیل زیبایی چهره‌اش در کنار گوشش نهفته است؛ زیرا بعد از شام هیچ سحری بهتر از این زیبایی نخواهی یافت.
پیش تیغت چه کنم گر نکنم سینه سپر
که ندارند ضعیفان سپری بهتر از این
هوش مصنوعی: وقتی که با سلاح تو مواجه می‌شوم، چه کار می‌توانم بکنم اگر سینه‌ام را به دفاع نگذارم؟ چون ضعفای دیگر سپری بهتر از این ندارند.
کشتی امروز ز تاثیر دعای سحرم
بالله ار بود دعا را اثری بهتر از این
هوش مصنوعی: امروز کشتی در دریا به تأثیر دعاهای سحرگاهی‌ام اگر دعاها تاثیر بهتری داشته باشند، نتیجه‌ای جز این نخواهد بود.
اشک صاحب نظران این همه پامال مکن
زان که در دست نیفتد گهری بهتر از این
هوش مصنوعی: اشک و غم فرهیختگان را اینقدر نادیده نگیرید، زیرا در یادگارهای آن‌ها، گوهرهایی ارزشمندتر از این یافت نمی‌شود.
بام آن کعبهٔ مقصود بلند است ای کاش
عشق می‌داد مرا بال و پری بهتر از این
هوش مصنوعی: سقف کعبهٔ مقدس بلند است و ای کاش عشق برای من بال و پر بهتری فراهم می‌کرد تا به اوج برسم.
گفتمش چشم و چراغ دل صاحب نظری
گفت بگشای فروغی نظری بهتر از این
هوش مصنوعی: به او گفتم که چشم و روشنی دل من هستی، ولی او در پاسخ گفت: نور و نگاهی دیگری وجود دارد که از این بهتر است.

حاشیه ها

1391/06/26 06:08
حمید معینی

احتمالا در بیت اول مصرع دوم عبارت "خبری بهتر از این" صحیح است

1403/02/14 23:05
سیدمحمد جهانشاهی

بی خبر از دُو جهانم، خبری بهتر از این