گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۸

عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن
زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن
تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او
اول از قاتل گرفتم خون بهای خویشتن
آخر از دست جفایش چاک کردم سینه را
خود به دست خویشتن دادم سزای خویشتن
تیره شد روزم ز تاثیر دعای نیم شب
بین چه‌ها می‌بینم از دست دعای خویشتن
کام اگر خواهی ز کام خویش بگذر زان که ما
با رضای او گذشتیم از رضای خویشتن
گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت
حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن
کاش می‌ماندی زمانی بر مراد اهل دل
تا نماند مدعی بر مدعای خویشتن
رشته عمر بلندم سر به کوتاهی نهاد
تا گسستی دستم از زلف رسای خویشتن
عاشق صادق فروغی گر برندش سر به تیغ
رشته الفت نبرد ز آشنای خویشتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن
زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن
هوش مصنوعی: به محبوب خود وفاداری‌ام را نشان دادم و با وجود خطرات، آماده‌ام که امتحان وفای خود را با پذیرش چالش‌ها به اثبات برسانم.
تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او
اول از قاتل گرفتم خون بهای خویشتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که خون من در روز قیامت دامن‌گیر او نشود، باید ابتدا از قاتل خودم دیه‌ام را بگیرم و حق خود را از او بستانم.
آخر از دست جفایش چاک کردم سینه را
خود به دست خویشتن دادم سزای خویشتن
هوش مصنوعی: در نهایت، از شدت ظلم و ستم او به خودم آسیب زدم و با دستان خودم، نتیجه اعمال خود را تجربه کردم.
تیره شد روزم ز تاثیر دعای نیم شب
بین چه‌ها می‌بینم از دست دعای خویشتن
هوش مصنوعی: شب به دعا و نیایش سپری کردم و حالا که صبح شده، رنگ و بوی زندگی‌ام تغییر کرده است. آثار دعای خودم را می‌بینم و متوجه می‌شوم که تأثیر آن چقدر عمیق و قابل توجه بوده است.
کام اگر خواهی ز کام خویش بگذر زان که ما
با رضای او گذشتیم از رضای خویشتن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دستیابی به خواسته‌هایت هستی، باید از خواسته‌های خودت بگذری؛ زیرا ما از خواسته‌های خود برای رضایت او عبور کرده‌ایم.
گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت
حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن
هوش مصنوعی: اگر روزی با شمشیر تو بر من بیفتی، دیگر هیچ خواسته‌ای از خداوند نخواهم داشت.
کاش می‌ماندی زمانی بر مراد اهل دل
تا نماند مدعی بر مدعای خویشتن
هوش مصنوعی: ای کاش که تو مدتی در کنار اهل دل می‌ماندی تا دیگران نتوانند ادعای خود را به ما تحمیل کنند.
رشته عمر بلندم سر به کوتاهی نهاد
تا گسستی دستم از زلف رسای خویشتن
هوش مصنوعی: عمر طولانی من به سرعت به پایان رسید و زمانی که از زیبایی و جذابیت خودم جدا شدم، زندگی‌ام نیز به پایان آمد.
عاشق صادق فروغی گر برندش سر به تیغ
رشته الفت نبرد ز آشنای خویشتن
هوش مصنوعی: عاشق واقعی همیشه از دوستی و رابطه‌اش دفاع می‌کند و اگر در شرایط سخت قرار بگیرد، هیچ‌گاه در برابر درد و رنجی که ممکن است از طرف آشنایانش به او برسد، تسلیم نخواهد شد.

حاشیه ها

1395/05/08 13:08
صبا

بیت سوم "دادم سزای خویشتن" نباید باشه ؟

1398/07/28 07:09

1-گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت دوبار نوشته شده
2-در مصرع دوم بیت وم دادم دام نوشته شده

1402/12/22 03:02
جهن یزداد

دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او بسر زد من بپای خویشتن
آشیانی دیدم از هم ریخته
 یادم آمد از سرای خویشتن

هر که ننشیند بجای خویشتن

افتد و بیند سزای خویشتن