غزل شمارهٔ ۳۹۳
ما ز چشم تو مست یک نگهیم
بی خبر از خمار صبح گهیم
گر به باد فنا دهی ما را
سر مویت به عالمی ندهیم
حلقهدر گوش پیر میکدهایم
خانه بر دوش ملک پادشهیم
خاک میخانه آب حیوان است
همره ما بیا که خضر رهیم
خاک روب در سرای مغان
خاکسار بتان کج کلهیم
با وجود محیط رحمت دوست
کشتی جرم و لنگر گنهیم
دل به چشم سیاه او دادیم
تا نگوید کسی که دل سیهیم
پیش طفلی سپر بیفکندیم
با وجودی که مرد صد سیهیم
ریخت بر چهره جعد ریحان را
کز کمندش به هیچ رو نجهیم
دست ما را ببست نیروی عشق
که ز اندازه پا برون ننهیم
تا فروغی جمال او دیدیم
بی نیاز از فروغ مهر و مهیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز چشم تو مست یک نگهیم
بی خبر از خمار صبح گهیم
هوش مصنوعی: ما تحت تاثیر نگاه تو هستیم و از حالتی که به خاطرش بیخبرمان، به خواب صبحگاهی رفتهایم.
گر به باد فنا دهی ما را
سر مویت به عالمی ندهیم
هوش مصنوعی: اگر تو ما را به باد فنا بسپاری، ما سر مویت را به هیچ چیز دیگری ترجیح نخواهیم داد.
حلقهدر گوش پیر میکدهایم
خانه بر دوش ملک پادشهیم
هوش مصنوعی: ما حلقهای از شراب و مستانگی در گوش پیر میکده داریم و با این حال، در زندگیمان بار سنگینی از مسئولیت و سلطنت داریم.
خاک میخانه آب حیوان است
همره ما بیا که خضر رهیم
هوش مصنوعی: خاک این میخانه، سرشار از آب زندگی است. بیا با ما همراه شو که ما همچون خضر، راه را نشان میدهیم.
خاک روب در سرای مغان
خاکسار بتان کج کلهیم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به جلوههای زندگی در دنیای مغان (دنیای عشق و شراب) اشاره میکند و میگوید که در این مکان، خاک، نمادی از تواضع و از خودگذشتگی است. او همچنین به سرکشی و ناپایداری زیباییهای دنیوی اشاره دارد و به نوعی به تأثیرات و تنشهای این زیباییها بر روح و روان مردم میپردازد.
با وجود محیط رحمت دوست
کشتی جرم و لنگر گنهیم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در فضایی پر از رحمت و محبت خدا قرار داریم، اما همچنان بار گناهان ما سنگینی میکند و باعث میشود مانند کشتی که لنگر دارد، نتوانیم به سوی کمال و سعادت پیش برویم.
دل به چشم سیاه او دادیم
تا نگوید کسی که دل سیهیم
هوش مصنوعی: ما دل خود را به چشمهای سیاه او سپردیم تا کسی نگوید که دل ما تیره و تار است.
پیش طفلی سپر بیفکندیم
با وجودی که مرد صد سیهیم
هوش مصنوعی: ما در برابر یک کودک، از خود دفاع را کنار گذاشتیم، با این که از مردان جنگی و دلیری هستیم.
ریخت بر چهره جعد ریحان را
کز کمندش به هیچ رو نجهیم
هوش مصنوعی: بر چهره گل ریحان زیبایی خاصی نقش بسته و ما هرگز نمیتوانیم از جاذبه و魅یت آن خلاص شویم.
دست ما را ببست نیروی عشق
که ز اندازه پا برون ننهیم
هوش مصنوعی: قدرت عشق ما را محدود کرده است و نمیتوانیم از حد خود فراتر برویم.
تا فروغی جمال او دیدیم
بی نیاز از فروغ مهر و مهیم
هوش مصنوعی: زمانی که جمال او را دیدیم، دیگر نیازی به نور خورشید و ماه نداریم.
حاشیه ها
1394/10/13 10:01
ناشناس
با وجودی که مرد صد سپهیم