غزل شمارهٔ ۳۶۰
مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
در حلقهٔ میخواران، نیک است سرانجامم
اول نگهش کردم آخر به رهش مردم
وه وه که چه نیکو شد آغازم و انجامم
شبهای فراق آخر بر آتش دل پختم
داد از مه بیمهرم، آه از طمع خامم
خیز ای صنم مهوش از زلف و رخ دلکش
بگسل همه زنارم، بشکن همه اصنامم
گر طره نیفشانی، کی شام شود صبحم
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هم حلقهٔ گیسویت سررشتهٔ امّیدم
هم گوشهٔ ابرویت سرمایهٔ آرامم
آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم
تا با تو نپیوندم کی میوه دهد شاخم
تا با تو نیامیزم کی شاد شود کامم
در عالم زیبایی تو خواجهٔ معروفی
در گوشهٔ تنهایی من بندهٔ گمنامم
گر آهوی چشم تو سویم نظر اندازد
هم شیر شود صیدم، هم چرخ شود رامم
دی باز فروغی من دلکش غزلی گفتم
کز چشم غزال او شایستهٔ انعامم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
در حلقهٔ میخواران، نیک است سرانجامم
هوش مصنوعی: من غرق تماشای زیبایی ساقی هستم و به خطی که روی جام وجود دارد مشغولم. در جمع میخواران هستم و این زندگی برایم خوب و دلپذیر است.
اول نگهش کردم آخر به رهش مردم
وه وه که چه نیکو شد آغازم و انجامم
هوش مصنوعی: در ابتدا به او علاقهمند شدم و در نهایت از او جدا شدم. جالب اینجاست که شروع و پایان داستان من بسیار زیبا بود.
شبهای فراق آخر بر آتش دل پختم
داد از مه بیمهرم، آه از طمع خامم
هوش مصنوعی: شبهای جدایی را با درد دلم سپری کردم و از نبودن یار بیمهری شکایت میکنم. آه، ای کاش به آرزوی بیپایهام دل نبسته بودم.
خیز ای صنم مهوش از زلف و رخ دلکش
بگسل همه زنارم، بشکن همه اصنامم
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، از موها و چهره دلربایت جدا شو. همه قید و بندهای مرا پاره کن و تمام بتهای وجودم را بشکن.
گر طره نیفشانی، کی شام شود صبحم
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هوش مصنوعی: اگر مویت را افشان کنی، صبح من شب میشود و اگر چهرهات را نشان ندهی، شب من صبح میشود.
هم حلقهٔ گیسویت سررشتهٔ امّیدم
هم گوشهٔ ابرویت سرمایهٔ آرامم
هوش مصنوعی: موهایت برای من نماد امید است و ابروهایت منبع آرامش.
آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم
هوش مصنوعی: کجا میتوانم راحت باشم که تو را فراموش کنم؟ و در کجا میتوانم آرام بگیرم که در فکر تو نباشم؟
تا با تو نپیوندم کی میوه دهد شاخم
تا با تو نیامیزم کی شاد شود کامم
هوش مصنوعی: تا وقتی که با تو ارتباط نداشته باشم، شاخهام میوه نمیدهد و تا زمانی که با تو در آمیختم، کامم شاد نخواهد شد.
در عالم زیبایی تو خواجهٔ معروفی
در گوشهٔ تنهایی من بندهٔ گمنامم
هوش مصنوعی: در دنیای زیبایی تو، تو فرد شناختهشده و مشهور هستی، اما من در گوشهای از تنهاییام، یک بنده ناشناس و بینام هستم.
گر آهوی چشم تو سویم نظر اندازد
هم شیر شود صیدم، هم چرخ شود رامم
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو به من بنگرد، حتی آهوی من هم وحشی میشود و همزمان چرخ زندگیام را به آرامش در میآورد.
دی باز فروغی من دلکش غزلی گفتم
کز چشم غزال او شایستهٔ انعامم
هوش مصنوعی: من یک شعر دلنشین سرودهام که از چشمهای زیبا و دلربا الهام گرفته شده و شایسته دریافت پاداش و توجه است.
حاشیه ها
1395/05/15 17:08
کسرا
بیت دوم شاهکاره
1401/02/19 09:05
Sepide
در گوشه تنهایی من بنده گمنامم :)