غزل شمارهٔ ۳۵۳
سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
که بار هر دو جهان را فکند از دوشم
اگر چه وصل تو ممکن نمیشود، لیکن
درین معامله تا ممکن است میکوشم
غم تو را به نشاط جهان نشاید داد
من این خریدهٔ خود را به هیچ نفروشم
به خواب خوش نرود چشم من از خوشحالی
اگر تو مست بیفتی شبی در آغوشم
به هیچ حال ز خاطر فرامشم نشوی
ولی دریغ که از خاطرت فراموشم
ز یک خدنگ نشانی به خون خویشتنم
اگر هزار زره بر سر زره پوشم
دو گوشت ار ز خروشیدنم به تنگ آمد
چنین مزن که ز دستت چو چنگ نخروشم
بیار ساغر می را به گردش ای ساقی
که من ز چشم حریف افکن تو مدهوشم
مگر به دامن محشر مرا به دوش آرند
چنین که مست و خراب از پیالهٔ دوشم
چنان زبانه کشید آتش تظلم من
که آب چشمهٔ رحمت نکرد خاموشم
ز هر طرف به کمینم نشسته شیرانند
من از نهایت غفلت به خواب خرگوشم
فروغی از می گلگون سخن بگو ور نه
من آن دماغ ندارم که یاوه بنیوشم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
که بار هر دو جهان را فکند از دوشم
هوش مصنوعی: صدای محبت تو نکتهای را در گوشم نجوا کرد که بار سنگین دنیا را از دوشم برداشت.
اگر چه وصل تو ممکن نمیشود، لیکن
درین معامله تا ممکن است میکوشم
هوش مصنوعی: هر چند که رسیدن به تو ممکن نیست، اما من در این راه تمام تلاش خود را میکنم.
غم تو را به نشاط جهان نشاید داد
من این خریدهٔ خود را به هیچ نفروشم
هوش مصنوعی: غم تو را به شادی و نشاط این دنیا نمیتوانم بفروشم. من این دلشکستگی و رنجیدگی را که از تو دارم، به هیچ چیزی تبدیل نمیکنم و هرگز از دست نمیدهم.
به خواب خوش نرود چشم من از خوشحالی
اگر تو مست بیفتی شبی در آغوشم
هوش مصنوعی: چشم من از خوشحالی آرامش نمییابد، اگر شبی تو را در آغوش خود به خواب ببرد.
به هیچ حال ز خاطر فرامشم نشوی
ولی دریغ که از خاطرت فراموشم
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی فراموشم کنی، اما افسوس که من از یاد تو رفتهام.
ز یک خدنگ نشانی به خون خویشتنم
اگر هزار زره بر سر زره پوشم
هوش مصنوعی: اگر بر اثر یک تیر، اثری از خودم در خونم بماند، حتی اگر هزار زره بر تن داشته باشم، این نشانه من خواهد بود.
دو گوشت ار ز خروشیدنم به تنگ آمد
چنین مزن که ز دستت چو چنگ نخروشم
هوش مصنوعی: اگر صدای مرا تحمل نکردی و از آن خسته شدی، پس دیگر مرا نزن، زیرا اگر بزنید، به مانند چنگی که از دست شما رها میشود، بیصدا میشوم.
بیار ساغر می را به گردش ای ساقی
که من ز چشم حریف افکن تو مدهوشم
هوش مصنوعی: ای ساقی، ساغر شراب را به دور بگردان و بیاور، زیرا من از نگاه حریف به شدت مست و مدهوش شدهام.
مگر به دامن محشر مرا به دوش آرند
چنین که مست و خراب از پیالهٔ دوشم
هوش مصنوعی: مگر اینکه در روز قیامت، مرا با حالتی شبیه به یک فرد مست و خراب، که به دامن کسی آویزان است، بر دوش خود ببرند.
چنان زبانه کشید آتش تظلم من
که آب چشمهٔ رحمت نکرد خاموشم
هوش مصنوعی: آتش ظلم و ستمی که به من روا شده، به قدری شعلهور شده است که حتی چشمهٔ رحمت نیز نمیتواند خاموشم کند.
ز هر طرف به کمینم نشسته شیرانند
من از نهایت غفلت به خواب خرگوشم
هوش مصنوعی: در هر سو خطرهایی وجود دارد و دشمنان قوی و شجاعی در کمین نشستهاند، اما من به دلیل غفلت و بیاحتیاطی مانند یک خرگوش در خواب عمیق فرو رفتهام.
فروغی از می گلگون سخن بگو ور نه
من آن دماغ ندارم که یاوه بنیوشم
هوش مصنوعی: اگر از شراب خوشبو و دلپذیر سخن نگویی، من حال و حوصلهای برای شنیدن حرفهای بیمحتوا ندارم.
حاشیه ها
1396/01/20 10:04
سید احمد مجاب
به خواب خوش نرود چشم من( ز) خوشحالی