گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۰

در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام
عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام
آن جا که جمال تو نه تغییر و نه تبدیل
وان جا که وجود تو نه آغاز و نه انجام
در مرده گذر کن که دمی در بدنش روح
بر زنده نظر کن که بری از دلش آرام
سرمایه آمالی و بخشندهٔ احوال
دیباچهٔ ارواحی و شیرازهٔ اجسام
هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق
هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام
دل‌های مجرد همه در چنبر آن زلف
مرغان بهشتی همه در حلقهٔ آن دام
یک میکده می خوردم از آن لعل می‌آلود
یک باغچه گل چیدم از آن عارض گلفام
ما را نه غم طعن و نه اندیشهٔ ناموس
مستان تو آسوده هم از ننگ و هم از نام
تا زیب بناگوش تو شد طرهٔ مشکین
هرگز خبرم نیست نه از صبح و نه از شام
هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
یارب چه نهادند در این شکر و بادام
بگذار ببوسد لب نوش تو فروغی
زان پیش که جان را بنهد بر سر این کام

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام
عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام
هوش مصنوعی: در دنیای عشق تو، نه کفر وجود دارد و نه دین؛ عاشقان تو دیگر دغدغه‌ی پرستش بت‌ها را ندارند.
آن جا که جمال تو نه تغییر و نه تبدیل
وان جا که وجود تو نه آغاز و نه انجام
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی تو هیچ گونه تغییر و تحولی ندارد و در جایی که وجود تو نه آغاز دارد و نه پایان.
در مرده گذر کن که دمی در بدنش روح
بر زنده نظر کن که بری از دلش آرام
هوش مصنوعی: به خوشحالی و نوید نگاه کن که لحظه‌ای در وجودش زندگی به جریان می‌افتد. با نگاهی آرام و بدون دغدغه، به اعماق دلش بنگر که از درد و رنج آزاد است.
سرمایه آمالی و بخشندهٔ احوال
دیباچهٔ ارواحی و شیرازهٔ اجسام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آرزوها و خواسته‌ها، منبع ثروت و نعمت هستند و حالاتی که به ما ارائه می‌دهند، مقدمه‌ای برای شناخت روح‌ها و همچنین ساختار و هماهنگی اجسام را فراهم می‌آورند. در واقع، آرزوها و احساسات، نقش مهمی در شکل‌گیری زندگی و ارتباطات ما دارند.
هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق
هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام
هوش مصنوعی: تو هم قبله و سمت‌وسوی عاشقان هستی و هم مکان معبود و مورد علاقه‌ی مشتاقان. همچنین تو منبع شور و هیجان در عالم هستی و منشاء فتنه و چالش‌های روزگار هم هستی.
دل‌های مجرد همه در چنبر آن زلف
مرغان بهشتی همه در حلقهٔ آن دام
هوش مصنوعی: دل‌های تنها و بی‌همتا همه تحت تأثیر زیبایی‌های آن زلف خوش‌نما قرار دارند، مانند پرندگان بهشتی که همه در دام آن زیبایی گرفتار شده‌اند.
یک میکده می خوردم از آن لعل می‌آلود
یک باغچه گل چیدم از آن عارض گلفام
هوش مصنوعی: من از میکده، می‌نوشیدم که به رنگ لعل بود و از چهره‌ی زیبا مثل گل، گل‌هایی را چیده‌ام.
ما را نه غم طعن و نه اندیشهٔ ناموس
مستان تو آسوده هم از ننگ و هم از نام
هوش مصنوعی: ما نه ناراحت از حرف‌های دیگران هستیم و نه نگران اعتبار خود، چرا که در خوشی و آزادی سر می‌کنیم و از عیب و عار نیز بی‌نیازیم.
تا زیب بناگوش تو شد طرهٔ مشکین
هرگز خبرم نیست نه از صبح و نه از شام
هوش مصنوعی: زمانی که موهای مشکی تو به زیور بناگوشت آراسته می‌شود، من نه از صبح خبری دارم و نه از شام.
هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
یارب چه نهادند در این شکر و بادام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از جذابیت و زیبایی لب‌ها و چشمان تو سیراب شود. خدایا، چه چیزی در این شیرینی و زیبایی نهفته است؟
بگذار ببوسد لب نوش تو فروغی
زان پیش که جان را بنهد بر سر این کام
هوش مصنوعی: اجازه بده تا او لب شیرین تو را ببوسد، چون پیش از اینکه جانش را فدای این لذت کند، این کار را انجام دهد.

حاشیه ها

1387/03/01 03:06
رسته

به نظر می رسد در بیت اول یک افتادگی وجود دارد
متن این چنین است: " در عالم عشق تو کفر است و نه اسلام".
درست آن باید این چنین باشد:
در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام
---
پاسخ: مطابق فرموده تصحیح شد.

1389/08/10 07:11
حمید

گمان دارم «در مژده گذر کن» باید به این شکل باشد «بر مرده گذر کن»
با تشکر

1398/10/13 17:01

در مرده نظر کن که دمی در بدنش روح----درست است