گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹

دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را
من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری
لب تشنه قناعت نکند ماء معین را
میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان
می‌داد در اول نظر از دست نگین را
بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر
واقف نشوی حال من خاک نشین را
بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق
وقتی که گشایی لب لعل نمکین را
گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید
عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را
هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت
ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را
در دایرهٔ تاج‌وران راه ندارد
هر سر که به پای تو نسایید جبین را
چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت
درهم شکند شه پر جبریل امین را
روزی که کند دوست قبولم به غلامی
آن روز کنم خواجگی روی زمین را
گر ساکن آن کوی شود جان فروغی
بیرون کند از سر هوس خلد برین را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را
هوش مصنوعی: دل و دین خود را به زیبایی چهره‌ات تسلیم کردیم و همه چیز را فدای تو کردیم.
من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری
لب تشنه قناعت نکند ماء معین را
هوش مصنوعی: من از وصل تو سیر نمی‌شوم؛ هرچند که مثل تشنه‌ای هستم که آب زلال هرگز نمی‌تواند نیازش را برطرف کند.
میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان
می‌داد در اول نظر از دست نگین را
هوش مصنوعی: اگر سلیمان با نگاه اول تو را می‌دید، به راحتی انگشترش را از دست می‌داد.
بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر
واقف نشوی حال من خاک نشین را
هوش مصنوعی: اگر بر خاک را نشینی و به حال من پی نبری، هیچگاه در طول عمرت نخواهی فهمید که من در چه وضعیتی هستم.
بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق
وقتی که گشایی لب لعل نمکین را
هوش مصنوعی: وقتی که تو لبان زیبایت را باز می‌کنی، عشق مثل نمکی تازه بر زخم‌های دلم می‌ریزد.
گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید
عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به زیبایی و جذابیت موهای تو پی ببرد، عطار (عطار به معنای کسی است که عطر می‌فروشد) نمی‌تواند حتی با یک مقدار کم، بوی خوش و عطر نابی را که در زیبایی تو نهفته است، معادل کند.
هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت
ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق است و جرات می‌کند از عشق خود سخن بگوید، ای کاش نشان دهد که تا چه اندازه برای این عشق آماده است و از خودگذشتگی می‌کند.
در دایرهٔ تاج‌وران راه ندارد
هر سر که به پای تو نسایید جبین را
هوش مصنوعی: در میان شاهزادگان و بزرگان، هر کس که برای تو افتادگی نداشته باشد و سرش را به پای تو نگذارد، جایی ندارد.
چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت
درهم شکند شه پر جبریل امین را
هوش مصنوعی: زمانی که پنجهٔ شاهین عشق باز شود، قدرت و عظمت جبرئیل امین نیز در هم شکسته خواهد شد.
روزی که کند دوست قبولم به غلامی
آن روز کنم خواجگی روی زمین را
هوش مصنوعی: روزی که دوستم به من پذیرش بدهد و من را به عنوان خدمتکار بپذیرد، در آن روز به مقام بلندی در دنیا دست پیدا می‌کنم.
گر ساکن آن کوی شود جان فروغی
بیرون کند از سر هوس خلد برین را
هوش مصنوعی: اگر کسی در آن محله بماند، جانش به روشنی می‌رسد و از روی آرزو، بهشت را از دل برمی‌آورد.

حاشیه ها

1391/07/01 01:10
جعفر مصباح

من سر نخواهم شد ن
را به
من سیر نخواهم شدن تصحیح کنید
با تشکر

1397/09/13 22:12
سیدمسعود

لطفا بیت دوم را اصلاح فرمائید
می سیر نخواهم شد ...
کلمه سیر را اصلاح نمائید

1399/02/25 04:04
کامیار فرقان پرست

قبلا هم عزیزان نوشته اند در بیت دوم‌ کلمه سیر را به اشتباه سر نوشته اید لطفا در شعر تصحیح فرمایید.