گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۵

بر زلف تو باید که ره شانه ببندند
یا مشک‌فروشان در کاشانه ببندند
آن جا که تویی جای نظر بستن ما نیست
گو اهل نصیحت لب از افسانه ببندند
خرم دل قومی که به یاد لب لعلت
پیمان همه با گردش پیمانه ببندند
عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق
برقع بگشاند و در خانه ببندند
بگشا گرهی از شکن جعد مسلسل
تا گردن یک سلسله دیوانه ببندند
بنمای به مرغان چمن دانهٔ خالت
تا دل به خریداری این دانه ببندند
شاید که به تحصیل تو ای گوهر شهوار
شاهان جهان همت شاهانه ببندند
کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد
گو باده‌فروشان در میخانه ببندند
بیرون نرود رنج خمار از سر مردم
گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند
اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی
تا دست عدوی شه فرزانه ببندند
کوشنده محمدشه غازی که سپاهش
دست فلک از بازوی مردانه ببندند
ای شاه فروغی به تجلی گه آن شمع
مپسند رقیبان پر پروانه ببندند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر زلف تو باید که ره شانه ببندند
یا مشک‌فروشان در کاشانه ببندند
هوش مصنوعی: باید بر زلف تو چنان لطافتی باشد که یا باید شانه‌ای برای آن تهیه کنند یا عطربازان در خانه‌ها مشغول به کار شوند.
آن جا که تویی جای نظر بستن ما نیست
گو اهل نصیحت لب از افسانه ببندند
هوش مصنوعی: در جایی که تو حضور داری، دیگر جایی برای چشم دوختن ما نیست. پس اگر اهل نصیحت هستند، باید از داستان‌های بی‌فایده صحبت نکنند و سکوت کنند.
خرم دل قومی که به یاد لب لعلت
پیمان همه با گردش پیمانه ببندند
هوش مصنوعی: دل‌های شاد و سرخوش افرادی که به یاد لب‌های زیبا و شیرین تو، همه با گردش جام می‌کوشند تا عهد و پیمان خود را به جا آورند.
عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق
برقع بگشاند و در خانه ببندند
هوش مصنوعی: زندگی بهتری از این نیست که عاشقان به خاطر تو حجاب را کنار بزنند و در خانه بمانند.
بگشا گرهی از شکن جعد مسلسل
تا گردن یک سلسله دیوانه ببندند
هوش مصنوعی: لطفاً گره‌ای از موهای پیچیده‌ات باز کن تا بتوانند گردنبندی به گردن یک زنجیره از دیوانگان بزنند.
بنمای به مرغان چمن دانهٔ خالت
تا دل به خریداری این دانه ببندند
هوش مصنوعی: به پرندگان باغ دانهٔ زردچوبه خود را نشان بده تا آن‌ها دلشان به خریدن این دانه بند شود.
شاید که به تحصیل تو ای گوهر شهوار
شاهان جهان همت شاهانه ببندند
هوش مصنوعی: شاید برای تحصیل تو، ای مروارید باارزش، قدم‌هایی بلند و سلطنتی از سوی پادشاهان جهان برداشته شود.
کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد
گو باده‌فروشان در میخانه ببندند
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبا و دلرباست که تمام زیبایی‌های دنیا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. بنابراین، نیازی به مشروب‌فروشان در میخانه نیست.
بیرون نرود رنج خمار از سر مردم
گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند
هوش مصنوعی: اگر مردم چشمشان را بر روی زیبایی های مستانه ببندند، دیگر رنج و درد ناشی از خماری در زندگی آنها وجود نخواهد داشت.
اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی
تا دست عدوی شه فرزانه ببندند
هوش مصنوعی: افراد با درایت و آگاه از زیبایی و جذابیت تو می‌خواهند از زلف‌های تو کمند بزنند تا بتوانند دست دشمن پادشاه دانا را بگیرند و او را مهار کنند.
کوشنده محمدشه غازی که سپاهش
دست فلک از بازوی مردانه ببندند
هوش مصنوعی: محمد، قهرمان و جنگجوی بزرگ، با نیروی سپاهش به حدی توانمند است که حتی قدرت آسمان‌ها را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن را در برابر شجاعت و قدرت مردانگی خود به زانو درمی‌آورد.
ای شاه فروغی به تجلی گه آن شمع
مپسند رقیبان پر پروانه ببندند
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که درخشندگی‌ات وصف‌ناپذیر است، در آن لحظه که شمع روشن می‌شود، به هیچ‌وجه نباید رقیبان را نادیده بگیری که پروانه‌ها به دور آن می‌چرخند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر

حاشیه ها

1396/04/23 13:06
Seraj Hosseini

با سلام و درود و مهر، در بیت چهارم مصرع دوم » بگشایند« ،لطفاً تصحیح بفرمایید،سپاس فراوان