غزل شمارهٔ ۲۰۸
ز اختران جگرم چند پر شرر ماند
خدا کند که نه خاور نه باختر ماند
ز شام گاه قیامت کسی نیندیشد
که در فراق تو یک شام تا سحر ماند
ز سر پرده غیب آن کسی خبردار است
که با حضور تو از خویش بی خبر ماند
دلی که زد به دو زلف تو لاف یک رنگی
چو نافه غرق به خونابهٔ جگر ماند
هزار فتنه ز هر حلقهای برانگیزد
شبی که عقرب زلف تو بر قمر ماند
دلت به سینهٔ سیمین ز سنگ ساختهاند
که تیر نالهٔ عشاق بی اثر ماند
چو شام زلف تو سر منزل غریبان است
دل غریب من آن به که در سفر ماند
گر اعتقاد به دامان محشر است تو را
مهل که دامنم از خون دیده که ماند
من از وجود تو غافل نیام در آن غوغا
که بی خبر پدر از حالت پسر ماند
ز نارسایی طومار عمر میترسم
که وصف جعد رسای تو مختصر ماند
فتد به روی تو ای کاش دیده یوسف را
که محو حسن تو در اولین نظر ماند
چه دانهها که نکشتیم در زمین امید
دریغ و درد گر این کشته بیثمر ماند
خواص باده ز آب حیات بیشتر است
علیالخصوص که در شیشه بیشتر ماند
از آن شراب مرا کاسهای بده ساقی
که سر نماند و کیفیتش به سر ماند
پرستش صنمی کن که روی روشن او
برای انور گنجور نامور ماند
ستوده خان معیر که در ممالک شاه
به مهر او همه جا گنج معتبر ماند
یگانه گوهر درج شرف حسین علی
که بحر با کف او خالی از گهر ماند
خدا یمین ورا آفریده بهر همین
که زر فشاند و از زر عزیزتر ماند
قدم به خاک فروغی نهد پی درمان
به درد عشق جگر خستهای که در ماند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز اختران جگرم چند پر شرر ماند
خدا کند که نه خاور نه باختر ماند
هوش مصنوعی: از ستارهها در دل من چند تار سوزان باقی مانده، امیدوارم که نه شرق بماند و نه غرب.
ز شام گاه قیامت کسی نیندیشد
که در فراق تو یک شام تا سحر ماند
هوش مصنوعی: در شب قیامت هیچکس به یاد تو نیست، اما من در غم فقدان تو یک شب تا صبح بیدار ماندم.
ز سر پرده غیب آن کسی خبردار است
که با حضور تو از خویش بی خبر ماند
هوش مصنوعی: فردی که در عالم غیب آگاه است، کسی است که وقتی در حضور تو قرار میگیرد، از خودش غافل میشود و فقط به تو توجه دارد.
دلی که زد به دو زلف تو لاف یک رنگی
چو نافه غرق به خونابهٔ جگر ماند
هوش مصنوعی: دل مست عشق تو که به زلفهای تو افتاده، همچنان در آرزوی یکدلی و صافی باقی مانده و حالا مانند وردی از غم و اندوه به حالتی دردناک دچار است.
هزار فتنه ز هر حلقهای برانگیزد
شبی که عقرب زلف تو بر قمر ماند
هوش مصنوعی: در آن شبی که زلفت مثل عقرب بر ماه میماند، از هر دور و شلوغی هزاران فتنه به وجود میآید.
دلت به سینهٔ سیمین ز سنگ ساختهاند
که تیر نالهٔ عشاق بی اثر ماند
هوش مصنوعی: دل تو از مواد سخت و مقاوم ساخته شده است، بهگونهای که سنگی است درون سینهٔ نقرهای تو، و به همین خاطر آن نالهها و آلامی که عاشقان با خود دارند، بر تو تأثیری ندارد.
چو شام زلف تو سر منزل غریبان است
دل غریب من آن به که در سفر ماند
هوش مصنوعی: زلف زیبای تو مثل شب، جایی است برای غریبان. دل ناآشنای من بهتر است که در سفر بماند تا اینکه به این سرزمین بیگانه بیفتد.
گر اعتقاد به دامان محشر است تو را
مهل که دامنم از خون دیده که ماند
هوش مصنوعی: اگر به روز قیامت ایمان داری، پس از من زمان بخواه که دامن من از اشک چشم پر شده است.
من از وجود تو غافل نیام در آن غوغا
که بی خبر پدر از حالت پسر ماند
هوش مصنوعی: من در آن شلوغی و سر و صدا از وجود تو بیخبر نیستم، مانند پدری که از حال و روز پسرش بیخبر مانده است.
ز نارسایی طومار عمر میترسم
که وصف جعد رسای تو مختصر ماند
هوش مصنوعی: از نرسیدن به کمال عمرم میترسم، زیرا ممکن است نتوانم به خوبی زیباییهای تو را توصیف کنم و کلماتم کافی نباشد.
فتد به روی تو ای کاش دیده یوسف را
که محو حسن تو در اولین نظر ماند
هوش مصنوعی: کاش چشمان یوسف به تو نگاه میکرد، زیرا او نیز هنگام دیدن زیباییات، مجذوب و شگفتزده میماند.
چه دانهها که نکشتیم در زمین امید
دریغ و درد گر این کشته بیثمر ماند
هوش مصنوعی: ما در زمین امید، دانههای زیادی را کاشتیم، اما افسوس و درد این است که اگر این دانهها ثمر ندهند، همه تلاشهایمان بیفایده خواهد بود.
خواص باده ز آب حیات بیشتر است
علیالخصوص که در شیشه بیشتر ماند
هوش مصنوعی: خواص نوشیدنی از ویژگیهای آب حیات بیشتر است، بهویژه اگر مدت بیشتری در ظرف باشد.
از آن شراب مرا کاسهای بده ساقی
که سر نماند و کیفیتش به سر ماند
هوش مصنوعی: به من یک جام از آن شراب بده که وقتی تمام شد، از سرم نرود و اثر آن در یادم بماند.
پرستش صنمی کن که روی روشن او
برای انور گنجور نامور ماند
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که توجه و ادای احترام خود را به کسی اختصاص بده که چهرهاش نورانی و درخشان است، زیرا این ویژگی باعث میشود نام و یاد او در تاریخ با عظمت و آوازهای ماندگار بماند.
ستوده خان معیر که در ممالک شاه
به مهر او همه جا گنج معتبر ماند
هوش مصنوعی: ستوده خان معیر شخصی است که در قلمرو شاه، به لطف محبت و دوستیاش، اعتبار و ثروت را در همه جا حفظ کرده است.
یگانه گوهر درج شرف حسین علی
که بحر با کف او خالی از گهر ماند
هوش مصنوعی: حسین علی، همانند گوهری ارزشمند و بینظیر است که در شرافت و بزرگی خود، از تمامی چیزهای دیگر، حتی دریا را نیز خالی از جواهر کرده است.
خدا یمین ورا آفریده بهر همین
که زر فشاند و از زر عزیزتر ماند
هوش مصنوعی: خداوند انسان را خلق کرده تا او بتواند ثروت زیادی به دست آورد، اما از خودِ ثروت با ارزشتر باشد.
قدم به خاک فروغی نهد پی درمان
به درد عشق جگر خستهای که در ماند
هوش مصنوعی: نفرین عشق در دل عاشق همچنان برقرار است و او با قدمهایش به خاک میرسد تا درمانی برای دردش بیابد. جگر او خسته و دلتنگ است و هنوز در ماندگی به سر میبرد.