گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۱

نظر ز روی تو صاحب نظر نمی‌بندد
که هیچ کس به چنین روی در نمی‌بندد
دلم ز صورت خوب تو پی به معنی برد
که چرخ نقشی ازین خوب تر نمی‌بندد
زمانه زان لب شیرین اگر خبر گردد
به راستی کمر نیشکر نمی‌بندد
به خاک کوی تو شب نیست کاب دیدهٔ من
ره گذرگه باد سحر نمی‌بندد
ز قامت تو چنان پایمال شد طوبی
که تا به روز قیامت کمر نمی‌بندد
کبوتران حرم را به جز تو کافرکیش
پس از هلاک کسی بال و پر نمی‌بندد
جز آن پسر که منش دوست چون پدر دارم
کسی میان پی قتل پدر نمی‌بندد
وفا نمودم و پاداش آن جفا دیدم
که گفت نخل محبت ثمر نمی‌بندد
هزار بار به خون گر کشی فروغی را
ز آستان تو بار سفر نمی‌بندد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظر ز روی تو صاحب نظر نمی‌بندد
که هیچ کس به چنین روی در نمی‌بندد
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بر زیبایی و جذابیت چهره تو چشم ببندد و از آن غافل باشد، چرا که چهره‌ای چون چهره تو را هیچ کس نمی‌تواند نادیده بگیرد.
دلم ز صورت خوب تو پی به معنی برد
که چرخ نقشی ازین خوب تر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: دل من با دیدن زیبایی تو متوجه شد که هیچ دورانی نمی‌تواند نقش و تصویری به زیبایی چهره‌ات بسازد.
زمانه زان لب شیرین اگر خبر گردد
به راستی کمر نیشکر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: اگر دنیا از آن لب شیرین حرفی بشنود، واقعاً کمر نیشکر را نمی‌بندد.
به خاک کوی تو شب نیست کاب دیدهٔ من
ره گذرگه باد سحر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و روشنی کوی محبوب خود اشاره می‌کند و می‌گوید که شب در آنجا وجود ندارد و چشم‌های او همیشه بیدار و جستجوگر است. او بیان می‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند لحظه‌ای از حضور محبوبش را از او بگیرد و حتی باد سحرگاهی هم نمی‌تواند این احساس را متوقف کند. در واقع، عشق و زیبایی در این مکان همیشه روشن و پایدار است.
ز قامت تو چنان پایمال شد طوبی
که تا به روز قیامت کمر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: از زیبایی و جاذبه‌ی قامت تو آن‌قدر غرق شدم که حتی تا روز قیامت هم نمی‌توانم از آن دل بکنم.
کبوتران حرم را به جز تو کافرکیش
پس از هلاک کسی بال و پر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: کبوتران حرم فقط به خاطر تو پرواز می‌کنند و بعد از نابودی کسی دیگر این کار را نمی‌کنند.
جز آن پسر که منش دوست چون پدر دارم
کسی میان پی قتل پدر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: تنها پسری که من او را مانند پدر دوست می‌دارم، حاضر نمی‌شود به خاطر انتقام پدرم، با کسی ارتباط برقرار کند.
وفا نمودم و پاداش آن جفا دیدم
که گفت نخل محبت ثمر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: من به عشق و وفای خود ادامه دادم، اما در عوض تنها بی‌وفایی و بی‌مهری دیدم. چون گفته‌اند که درخت عشق هرگز میوه نمی‌دهد.
هزار بار به خون گر کشی فروغی را
ز آستان تو بار سفر نمی‌بندد
هوش مصنوعی: اگرچه بارها او را با خون هم سرد به زمین بیاندازید، اما او هرگز از درگاه شما به سفر نخواهد رفت.