گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲

ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
خرسند شکاری که نشینی به کمینش
قربان خدنگی که رها شد ز کمانت
تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد
خود را نگرانی و جهانی نگرانت
مانند تو بر روی زمین نادره‌ای نیست
زان خوانده فلک نادرهٔ دور زمانت
مویی که بدان بستگی رشته جهان‌هاست
در شهر ندیدیم به جز موی میانت
ماییم و سری در سر سودای محبت
آن هم به فدای قدم نامه رسانت
گویند که بالات بلای تن و جان است
بر جان و تنم باد بلای تن و جانت
آن جا که فروغی به سخن لب بگشایی
طوطی ز چه رو دم زند از شرم لبانت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
هوش مصنوعی: ای دل تنگ و بی طاقت، از لبان شیرین تو دل گرفته‌ام. تو مانند سرو زیبایی هستی که به گل‌ها قدم گذاشته‌ای و زیبایی‌ات را دوچندان کرده‌ای.
خرسند شکاری که نشینی به کمینش
قربان خدنگی که رها شد ز کمانت
هوش مصنوعی: خوشحال شکارچی که در کمین نشسته‌ای، قربانی تیری است که از کمانت رها شده است.
تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد
خود را نگرانی و جهانی نگرانت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که آینه از زیبایی و خوبی تو خبر می‌دهد، خود را در برابر آن زیبایی می‌بینی و جهانی که متوجه توست، به نگرانی و احساسات تو پاسخ می‌دهد. در واقع، آینه نمایشگر واقعی خود توست و تو را به فکر و تأمل درباره خودت وادار می‌کند.
مانند تو بر روی زمین نادره‌ای نیست
زان خوانده فلک نادرهٔ دور زمانت
هوش مصنوعی: بر روی زمین کسی همچون تو وجود ندارد که آسمان درباره‌ات به ستایش بپردازد و تو را از نادره‌های زمانه بداند.
مویی که بدان بستگی رشته جهان‌هاست
در شهر ندیدیم به جز موی میانت
هوش مصنوعی: موهایی که به آن، رشته‌های هستی و جهان‌ها گره خورده است، در هیچ شهری جز در میان موهای تو ندیدیم.
ماییم و سری در سر سودای محبت
آن هم به فدای قدم نامه رسانت
هوش مصنوعی: ما عاشق محبت هستیم و تمام وجودمان را فدای کسی می‌کنیم که پیغام محبت را به ما می‌رساند.
گویند که بالات بلای تن و جان است
بر جان و تنم باد بلای تن و جانت
هوش مصنوعی: می‌گویند که عشق و وابستگی به معشوق، بزرگ‌ترین مشکل و درد برای روح و جسم انسان است، اما برای من، این مشکل و درد ناشی از عشق تو، بر جان و تنم مبارک است.
آن جا که فروغی به سخن لب بگشایی
طوطی ز چه رو دم زند از شرم لبانت
هوش مصنوعی: جایی که تو با زیبایی صحبت می‌کنی و سخن به زبان می‌آوری، طوطی چه دلیلی دارد که از روی شرم لب‌های تو حرفی بزند؟

حاشیه ها

1391/11/10 05:02
کمال

سطر پنجم - آیا جانها ست یا جهانها ؟

1398/10/30 13:12

بیت پنجم ---مصرع اول---بنظر مشکل اساسی دارد---روان خوانده نمی شود