غزل شمارهٔ ۱۲۱
من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست
خانهام را سوخت بیباکی که او در خانه نیست
دست همت را کشیدم از سر دنیا و دین
هر کسی را در طلب این همت مردانه نیست
از پس رنجی که بردم در وفا آخر مرا
دامن گنجی به چنگ آمد که در ویرانه نیست
میگساران فارغند از فتنه دور زمان
کس حریف آسمان جز گردش پیمانه نیست
سبحهٔ صد دانه از بهر حساب ساغر است
ور نه یک جو خاصیت در سبحهٔ صد دانه نیست
گریهٔ مستانه آخر عقدهام از دل گشود
خندهٔ شادی به غیر از گریهٔ مستانه نیست
نقد زاهد قابل آن شاهد زیبا نشد
زان که هر جان مقدس در خور جانانه نیست
تا غم دلبر درآمد خرمی از دل برفت
زان که جای آشنا در منزل بیگانه نیست
در غم آن نوش لب افسانهٔ عالم شدم
وین غم دیگر که تاثیری در این افسانه نیست
گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم، عشق گفت
لایق این حلقهٔ زنجیر هر دیوانه نیست
تا فروغی پرتو آن شمع در محفل فتاد
هیچ کس از سوز من آگه به جز پروانه نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۰: یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیستغزل شمارهٔ ۱۲۲: ایمن از تیر نگاه تو دل زاری نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست
خانهام را سوخت بیباکی که او در خانه نیست
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای هستم که به شمع نزدیک میشود، اما در اینجا خانهای ندارم. بیباکانه به سوی شمع میروم و با وجود اینکه در این خانه نیست، او مرا سوزانده است.
دست همت را کشیدم از سر دنیا و دین
هر کسی را در طلب این همت مردانه نیست
هوش مصنوعی: من اراده و تلاش خود را از مسائل و دغدغههای دنیا و دین جدا کردم، زیرا هر کس توانایی یا جرات پیگیری این نوع اراده قوی را ندارد.
از پس رنجی که بردم در وفا آخر مرا
دامن گنجی به چنگ آمد که در ویرانه نیست
هوش مصنوعی: پس از تمام سختیهایی که برای وفاداری کشیدم، بالاخره به دستم گنجی رسید که هیچجا در ویرانه نیست.
میگساران فارغند از فتنه دور زمان
کس حریف آسمان جز گردش پیمانه نیست
هوش مصنوعی: میگساران از مشکلات و آشفتگیهای زمانه بیخبرند و فقط در دنیای خودشان غرق هستند. در واقع، چیزی که به آنها مربوط میشود، فقط نوشیدن و گردش پیمانه است و هیچکس نمیتواند با آسمان و شگفتیهای آن رقابت کند.
سبحهٔ صد دانه از بهر حساب ساغر است
ور نه یک جو خاصیت در سبحهٔ صد دانه نیست
هوش مصنوعی: تسبیح صد دانه تنها برای شمارش جام است و گرنه خود تسبیح، خاصیتی ندارد.
گریهٔ مستانه آخر عقدهام از دل گشود
خندهٔ شادی به غیر از گریهٔ مستانه نیست
هوش مصنوعی: اشکهای شوق و شادی من به قدری عمیق است که باعث میشود تمامی دلتنگیها و ناراحتیهایم را فراموش کنم و در نهایت، تنها چیزی که در وجودم باقیمانده، همین حس شادی و شوق است.
نقد زاهد قابل آن شاهد زیبا نشد
زان که هر جان مقدس در خور جانانه نیست
هوش مصنوعی: زهد و قناعت زاهد نمیتواند به زیبایی آن معشوق برسد، زیرا هر روح پاکی شایستهی معشوق نیست.
تا غم دلبر درآمد خرمی از دل برفت
زان که جای آشنا در منزل بیگانه نیست
هوش مصنوعی: زمانی که غم معشوق به دل رسید، نشاط و شادابی از دل رفت. زیرا جای آشنا و دوستان در خانهای بیگانه و غریبه وجود ندارد.
در غم آن نوش لب افسانهٔ عالم شدم
وین غم دیگر که تاثیری در این افسانه نیست
هوش مصنوعی: در حسرت آن لب شیرین، به داستانی معروف تبدیل شدم و این غم جدید هیچ تأثیری بر آن داستان ندارد.
گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم، عشق گفت
لایق این حلقهٔ زنجیر هر دیوانه نیست
هوش مصنوعی: گفتم میخواهم به خاطر دیوانگیام به زلف او دست پیدا کنم، ولی عشق به من گفت که هر دیوانهای صلاحیت داشتن این حلقهی زنجیر را ندارد.
تا فروغی پرتو آن شمع در محفل فتاد
هیچ کس از سوز من آگه به جز پروانه نیست
هوش مصنوعی: زمانی که نور آن شمع در جمعیتی تابید، هیچ کس جز پروانه از درد و سوز درون من باخبر نشد.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(افشاری) (۰۹:۳۲ - ۱۸:۴۷) نوازندگان: همایون خرم (ویولن) خواننده آواز: جمال وفایی سراینده شعر آواز: فروغی بسطامی (غزل) مطلع شعر آواز: من کیم پروانهٔ شمعی که در کاشانه ای"
(آلبوم برگ سبز » شمارهٔ ۲۹۷)
"قطعه آواز: مخالف، مغلوب و فرود به چهارگاه"
با صدای یونس دردشتی (آلبوم آوازهای یونس دردشتی ۳)
حاشیه ها
1397/02/28 09:04
محمد
سلام
به نظر می رسد در بیت پنجم: (سبحه صد دانه) صحیح باشد. زیرا (سبحده ) کلمه بی معنایی است!