گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۱

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست
قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست
وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست
بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت
که هنوز از تو به دل باز تمنایی هست
دی پی تجربه از کوی تو بیرون رفتم
به گمانی که مرا از تو شکیبایی هست
جان شیرین ز غم عشق به تلخی دارم
به امیدی که تو را لعل شکرخایی هست
لب جان بخش تو گر بوسه به جان بفروشد
من سودا زده را هم سر سودایی هست
واعظ از سایهٔ طوبی سخنی می‌گوید
غیر قد تو مگر عالم بالایی هست
من و سودای تو تا دامن صحرا برجاست
من و اندوه تو تا عشق غم افزایی هست
ای که بی‌جرم خوری خون فروغی هر روز
هیچ گویا خبرت نیست که فردایی هست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست
هوش مصنوعی: هر جا که به زیبایی تو نگاه می‌کنم، زلف تو مانند حلقه‌هایی است که در اطراف وجودت پیچیده شده‌اند و هر قدمی که برمی‌دارم، زنجیری از محبت و وابستگی به تو را احساس می‌کنم.
قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست
وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست
هوش مصنوعی: کشتن عاشقان تو بدون تماشای زیبایی نیست و آه که از هر سو زیبایی‌های جالبی وجود دارد.
بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت
که هنوز از تو به دل باز تمنایی هست
هوش مصنوعی: بعد از اینکه جسمم را مجروح کردی، باید آن را بسوزانم؛ زیرا هنوز در دلم امیدی به تو باقی مانده است.
دی پی تجربه از کوی تو بیرون رفتم
به گمانی که مرا از تو شکیبایی هست
هوش مصنوعی: از کوی تو بیرون رفتم و فکر می‌کردم که توانایی تحمل دوری از تو را دارم، اما تجربه به من نشان داد که اینگونه نیست.
جان شیرین ز غم عشق به تلخی دارم
به امیدی که تو را لعل شکرخایی هست
هوش مصنوعی: از درد و غم عشق، زندگی‌ام تلخ و سخت شده است، اما هنوز به این امید هستم که تو مثل لعل و شیرینی، همیشه در کنارم خواهی بود.
لب جان بخش تو گر بوسه به جان بفروشد
من سودا زده را هم سر سودایی هست
هوش مصنوعی: اگر لب‌های جان‌افزای تو بوسه‌ای به جانم ببخشند، من هم که عاشق و دلبسته‌ام، حال و هوای عاشقانه‌ای دارم.
واعظ از سایهٔ طوبی سخنی می‌گوید
غیر قد تو مگر عالم بالایی هست
هوش مصنوعی: واعظ دربارهٔ سایهٔ درخت طوبی صحبت می‌کند، اما آیا غیر از قد تو، موجود دیگری در عالم بالا وجود دارد؟
من و سودای تو تا دامن صحرا برجاست
من و اندوه تو تا عشق غم افزایی هست
هوش مصنوعی: من و خیال تو تا زمانی که دامن صحرا وجود دارد، با هم هستیم و من و غم‌های تو تا وقتی که عشق نقش غم را بازی می‌کند، در کنار هم خواهیم بود.
ای که بی‌جرم خوری خون فروغی هر روز
هیچ گویا خبرت نیست که فردایی هست
هوش مصنوعی: ای کسی که بی‌دلیل به زندگی دیگران آسیب می‌زنی، آیا هر روز از ظلمی که به دیگران می‌کنی، آگاه نیستی که روزی برای تو هم عواقب خواهد داشت؟