گنجور

شمارهٔ ۶۲

نفس برآید و مقصود بر نمی‌‏آید
فغان که بخت من از خواب بر نمی‏‌آید
کسی ز مهدی هادی نشان نمی‌‏بخشد
به سوی ما ز خیالش خبر نمی‌‏آید
به آب دیده شب و روز تربیت کردم
نهال گلبن شوقش به بر نمی‌‏آید
در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
زمان محنت هجرش به سر نمی‌‏آید
صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش
که آب زندگیم در نظر نمی‌‏آید
ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
وزان میانه یکی کارگر نمی‏‌آید
چه سعی‌‏ها که نمودیم فیض در ره او
دریغ کار ز ما این قدر نمی‌‏آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نفس برآید و مقصود بر نمی‌‏آید
فغان که بخت من از خواب بر نمی‏‌آید
هوش مصنوعی: نفس می‌کشم و به هدفم نمی‌رسم، آه که شانس من بیدار نمی‌شود.
کسی ز مهدی هادی نشان نمی‌‏بخشد
به سوی ما ز خیالش خبر نمی‌‏آید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از وجود مهدی و نشانی از هدایت او به ما خبری نمی‌دهد و ما از خیال او آگاهی نداریم.
به آب دیده شب و روز تربیت کردم
نهال گلبن شوقش به بر نمی‌‏آید
هوش مصنوعی: با اشک و حسرت در طول روز و شب، گل گلی که در دل دارم را پرورش دادم، اما هنوز احساس شوق و محبت او به من نمی‌رسد.
در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
زمان محنت هجرش به سر نمی‌‏آید
هوش مصنوعی: در این فکر و خیال گذر عمر به پایان رسید، ولی هنوز سختی و درد جدایی‌اش به پایان نرسیده است.
صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش
که آب زندگیم در نظر نمی‌‏آید
هوش مصنوعی: نسیم به چشمان من خاکی از سرزمین محبوبم پرتاب کرد که باعث شد دیگر آب حیات برایم قابل دیدن نباشد.
ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
وزان میانه یکی کارگر نمی‏‌آید
هوش مصنوعی: از دل پاک و خالص خود، هزاران آرزو و دعا را به سوی آسمان روانه کردم، اما از بین آن‌ها هیچ‌کدام به نتیجه نرسید.
چه سعی‌‏ها که نمودیم فیض در ره او
دریغ کار ز ما این قدر نمی‌‏آید
هوش مصنوعی: ما تلاش‌های زیادی در مسیر رسیدن به او کردیم، اما متأسفانه کار از دست ما برنمی‌آید و نتیجه‌ای نداشت.