شمارهٔ ۶
به خدا اگر به فیضت اثری رسد ز فیضت
گذرد ز آسمانها بدرد حجابها را
صبا به لطف بگو ختم آل طاها را
که فرقت تو به زاری بسوخت دلها را
قرار خاطر ما هم تو میتوانی شد
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
برون خرام ز مغرب که تیره شد آفاق
ز رسم خویش بگردان طلوع بیضا را
بیا بیا که حضور تو مرده زنده کند
ز آسمان به زمین آورد مسیحا را
نماند صبر و سکون بعد از این به هیچ دلی
به وصل گل برسان بلبلان شیدا را
خوش آن زمان که به نور تو راه حق سپریم
طریق و منزل و مقصد یکی شود ما را
نهد به پای تو سر فیض و جان کند تسلیم
گذشت قطره ز مستی چو دید دریا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1399/08/03 22:11
شیخ
نمیدانم چه بگویم! شوق المهدی فیض کاشانی تغییر یافته اشعار حافظ است، تفسیر آنهاست یا صرفاً اقتباس؛ هرچه که هست محو زیبایی آنم
1399/10/16 03:01
شیخ
گویی بیت نخستین این شعر زیبا را جابجا قرار داده اید.