گنجور

شمارهٔ ۴۵

نه هر که روی نبی دید سروری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
کسی که اکثر عمرش به بت‏پرستی رفت
چسان هدایت دین پیمبری داند؟
کسی که در ره دین کج نهد قدم ز اول
زره برون رود آخر چه رهبری داند
هزار در که هر یک هزار بگشاید
ز علم تا نبود چون کسی سری داند
به جز خدای نداند امام عالم کیست
که قدر گوهر یک دانه گوهری داند
نجات خلق ز غرقاب جهل کار علی است
در این محیط نه هر کس شناوری داند
مقام راهبری گر به حق بود نیکوست
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
جهان و کار جهان گرچه در هم است ای فیض
ولی مدبّر کل دادگستری داند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.