شمارهٔ ۲۹
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
ببین به جای که بنشستهای چه بیداد است
به کام تا نرساند مرا هوای امام
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
اگرچه شوق حضورش خراب کرد مرا
مقام رتبه من زین خرابی آباد است
حدیث سر نهان که او چراست نهان
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشاد است
در انتظار توأم حرف خلد رفت از یاد
اسیر شوق تو از هر دو عالم آزاد است
منال فیض ز بیداد هجر دوست که دوست
تو را نصیب همین کرده است و این داد است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
ببین به جای که بنشستهای چه بیداد است
هوش مصنوعی: ای واعظ، به کار خود بپرداز و این فریاد زدن را کنار بگذار. نگاه کن به جایی که نشستهای و ببین چه ظلم و بیعدالتی در آنجا وجود دارد.
به کام تا نرساند مرا هوای امام
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تا زمانی که هوا و نیات خوب امام به من نرسد، هیچ نصیحتی از دیگران برایم اهمیت ندارد.
اگرچه شوق حضورش خراب کرد مرا
مقام رتبه من زین خرابی آباد است
هوش مصنوعی: هرچند که اشتیاق دیدار او مرا از جایگاه خود به زمین زد، اما از این خرابی، مقام و رتبهام همچنان آباد و با ارزش است.
حدیث سر نهان که او چراست نهان
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشاد است
هوش مصنوعی: گفتار درباره حقیقت پنهان که چرا скрыт است، به اندازهای دقیق و عمیق است که هیچ موجودی نتوانسته است آن را به طور کامل درک کند.
در انتظار توأم حرف خلد رفت از یاد
اسیر شوق تو از هر دو عالم آزاد است
هوش مصنوعی: من در انتظار تو هستم و دیگر حتی یاد حرفهای بهشت از ذهنم رفته است. آن کسی که دلش به شوق تو میتپد، از هر دو جهان رها و آزاد است.
منال فیض ز بیداد هجر دوست که دوست
تو را نصیب همین کرده است و این داد است
هوش مصنوعی: از ناراحتی و غم فراق دوست، رنجیده خاطر نباش که تقدیر تو همین بوده و این خود نوعی انصاف است.