گنجور

شمارهٔ ۲۷

یا رب سببی ساز که آن ختم امامت
باز آید و برهاندم از غم به سلامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
عجز و گنه و دوری و غم رنج و ندامت
از شوق تو پر شد دل و در سینه نگنجد
گر پرده در آن نعره زنم نیست ملامت
جان زنده جاوید شد از معرفت تو
حق کرد به ما این همه الطاف و کرامت
ای آن که تو مولائی زمان را نشناسی
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
بی‏حجت حق کار جهان راست نیاید
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
فیض از در تو دور شد از شومی اعدا
عصیان دگری کرده و بر ماست غرامت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.