گنجور

غزل شمارهٔ ۹۴۰

روی بنمای ای پری رخسار هی
عقل را دیوانه کن دلدار هی
بلبلانت در ترنم آمدند
جلوه‌ای کن ای گل بیخار هی
دل بجان آمد مرا از هجر تو
یکدمک بنشین برم ای یار هی
جان باستقبال آمد تا بلب
بوسهٔ زان لعل شکر بار هی
بادهٔ عشق تو دارد جام دل
مشگنش دلدار هی دلدار هی
لطف کن از چشم مستت ساغری
فیض را مگذار در غم زارهی
شد دلم دیوانه در زنجیر غم
صبر تا کی ای پری رخسار هی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی بنمای ای پری رخسار هی
عقل را دیوانه کن دلدار هی
هوش مصنوعی: ای پری زیبا، خود را نشان بده و عقل را دیوانه کن، محبوبی! دل را به شوقی عمیق برانگیز.
بلبلانت در ترنم آمدند
جلوه‌ای کن ای گل بیخار هی
هوش مصنوعی: بلبلان به آوازخوانی مشغول شده‌اند، ای گل بی‌خاری، لطفاً خود را نشان بده.
دل بجان آمد مرا از هجر تو
یکدمک بنشین برم ای یار هی
هوش مصنوعی: دل من به شدت از دوری تو بی‌تاب است، ای محبوب، یک لحظه بر من بنشین و آرامم کن.
جان باستقبال آمد تا بلب
بوسهٔ زان لعل شکر بار هی
هوش مصنوعی: جان آماده است تا به استقبال بیاید و بوسه‌ای از آن لعل شیرین و شکرین بگیرد.
بادهٔ عشق تو دارد جام دل
مشگنش دلدار هی دلدار هی
هوش مصنوعی: بادهٔ عشق تو، دل را به وجد می‌آورد و جام این شوق و خوشی، خاص دلدار من است.
لطف کن از چشم مستت ساغری
فیض را مگذار در غم زارهی
هوش مصنوعی: لطفا از نگاه پرشور و جذابت قطره‌ای از خوشی و لذت را برای من نریز، تا در غم و اندوه غرق نشوم.
شد دلم دیوانه در زنجیر غم
صبر تا کی ای پری رخسار هی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم در زنجیر شده و به شدت دیوانه است، ای زیبای پری‌چهره، تا کی باید صبر کنم؟