گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۸

خوشا فال آن کو دوچارش شوی
خوشا ‌حال آنکو نگارش شوی
خوش آن بیدلیرا که پرسش کنی
خوش آن بی کسیرا که یارش شوی
خوش آشفته‌ایرا که آئی برش
قرار دل بی‌قرارش شوی
شفا یابد آن دردمندی که تو
انیس دل سوگوارش شوی
خوشا روز آن عاشق زار، تو
شبی آئی و در کنارش شوی
چه بیخود شود از لب و چشم تو
تو هوش دل هوشیارش شوی
شوی گاه خورشید روز خوشش
گهی شمع شبهای تارش شوی
کند فیض چون جان بقربان تو را
خوش آنکو تو شمع مزارش شوی
چه می‌آئی ایجان درین خاکدان
خوشا حال تو گر نثارش شوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا فال آن کو دوچارش شوی
خوشا ‌حال آنکو نگارش شوی
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که دچار عشق و محبت شود و خوشا به حال کسی که محبوبش او را بنگارد و به او توجه کند.
خوش آن بیدلیرا که پرسش کنی
خوش آن بی کسیرا که یارش شوی
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که بتواند بی‌دردسر از دیگران سوال کند و خوش به حال کسی که بتواند در تنهایی‌اش همسر و همراهی پیدا کند.
خوش آشفته‌ایرا که آئی برش
قرار دل بی‌قرارش شوی
هوش مصنوعی: اگر تو به این فرد بی‌قرار و مضطرب نزدیک شوی، او از آرامش و دل‌خوشی بهتری برخوردار خواهد شد.
شفا یابد آن دردمندی که تو
انیس دل سوگوارش شوی
هوش مصنوعی: کسی که دلش پر از غم است، اگر تو همراه و مونس او شوی، دردهایش التیام می‌یابد.
خوشا روز آن عاشق زار، تو
شبی آئی و در کنارش شوی
هوش مصنوعی: روز شادی است برای عاشق بی‌نوا، وقتی تو به نزد او می‌آیی و در کنار او قرار می‌گیری.
چه بیخود شود از لب و چشم تو
تو هوش دل هوشیارش شوی
هوش مصنوعی: وقتی که لب‌ها و چشم‌هایت به کار می‌آیند، آدم از خود بی‌خود می‌شود و دلش را هوشیار می‌سازی.
شوی گاه خورشید روز خوشش
گهی شمع شبهای تارش شوی
هوش مصنوعی: ساعت‌هایی که روز است، درخشش خورشید را دارد و لحظاتی که شب می‌شود، مانند شمعی در شب‌های تاریک می‌تابد.
کند فیض چون جان بقربان تو را
خوش آنکو تو شمع مزارش شوی
هوش مصنوعی: وقتی که نعمت‌ها و خوشی‌ها به پایان می‌رسند، خوشا به حال کسی که تو را به عنوان روشنایی قبرش در کنار خود داشته باشد.
چه می‌آئی ایجان درین خاکدان
خوشا حال تو گر نثارش شوی
هوش مصنوعی: ای جان! چه نیازی به آمدن در این دنیای خاکی است، خوش اقبال تو اگر بخواهی در راه آن فدا شوی.