گنجور

غزل شمارهٔ ۹۲۸

بخرامشی چه شود اگر سوی عاشقان گذری کنی
بنوازشی چه زیان دهد بمنتظران نظری کنی
نه که تشنهٔ شراب توئیم نه که خستهٔ خراب توئیم
چه شود بما نظری کنی سوی خاک ما گذری کنی
ز برای هر که می‌نگرم همه مهری و وفا و کرم
چه شود اگر تو با من زار کنی آنچه با دگری کنی
تو بهمن بگو‌ که چه رای توست بکنم من آنچه رضای توست
چه شود دل حزین مرا رذل خودت خبری کنی
من خسته را طبیب قضا نبود به جز شراب جفا
چه شود بگو بکار ما زره وفا قدری کنی
چه بود بسازی اگر بشراب اشگ و کباب دل
نه غم شراب دگر خوری و نه ذکر ما حضری کنی
سعادتی بود آنزمان که روان شوی سوی لامکان
فکنی ز خود غم بار خود سوی یار خود سفری کنی
بدهی مرا بوصل او نه صبوری ز جمال او
تو درین معامله‌ای دعا چه شود اگر اثری کنی
غزلی بخوان ز شعر ترم بود آنکه در سخنان فیض
ز دهان خود نمکی زنی ز لباس خود شکری کنی

اطلاعات

وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخرامشی چه شود اگر سوی عاشقان گذری کنی
بنوازشی چه زیان دهد بمنتظران نظری کنی
هوش مصنوعی: اگر با زیبایی و لطافت بخواهی قدم برداری، چه ایرادی دارد اگر سری به عاشقان بزنی؟ و اگر نگاهی به منتظران بیندازی، چه ضرری خواهد داشت؟
نه که تشنهٔ شراب توئیم نه که خستهٔ خراب توئیم
چه شود بما نظری کنی سوی خاک ما گذری کنی
هوش مصنوعی: ما نه به خاطر عشق به شراب تو، و نه به خاطر آزار و خستگی از خراب تو، بلکه امید داریم که تو نگاهی به ما بیندازی و از روی خاک ما بگذری.
ز برای هر که می‌نگرم همه مهری و وفا و کرم
چه شود اگر تو با من زار کنی آنچه با دگری کنی
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینم، پر از مهربانی، وفاداری و سخاوت است. اما اگر تو با من بدترین رفتار را داشته باشی، مانند آنچه با دیگران می‌کنی، چه فایده دارد؟
تو بهمن بگو‌ که چه رای توست بکنم من آنچه رضای توست
چه شود دل حزین مرا رذل خودت خبری کنی
هوش مصنوعی: تو به من بگو که به چه چیز رضایت داری تا من آن را انجام دهم. حالا دل غمگین من چه می‌شود؟ آیا تو خبری از دل من داری؟
من خسته را طبیب قضا نبود به جز شراب جفا
چه شود بگو بکار ما زره وفا قدری کنی
هوش مصنوعی: من خسته و بیمار را درمانی جز شراب زهرآگین ندارم. بگو برای ما زره‌ای از وفا می‌دوزی یا نه؟
چه بود بسازی اگر بشراب اشگ و کباب دل
نه غم شراب دگر خوری و نه ذکر ما حضری کنی
هوش مصنوعی: اگر دل پر از غم و درد باشد، هیچ چیز نمی‌تواند تو را خوشحال کند. حتی اگر شراب بنوشی یا غذایی لذیذ بخوری، هیچ فایده‌ای ندارد. بهتر است به یاد ما باشی و به جای فراموشی، به دل‌مشغولی‌هایت پایان دهی.
سعادتی بود آنزمان که روان شوی سوی لامکان
فکنی ز خود غم بار خود سوی یار خود سفری کنی
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که در آن زمان، خوشبختی واقعی این است که از خود و مشکلاتت دور شوی و به سمت مکان‌های ناشناخته بروی. در این سفر، نگرانی‌ها و غم‌هایت را کنار بگذاری و به سوی محبوب خود بروی.
بدهی مرا بوصل او نه صبوری ز جمال او
تو درین معامله‌ای دعا چه شود اگر اثری کنی
هوش مصنوعی: مرا در عشق او به چیزی نیاز نیست؛ نه صبوری طلب می‌کنم، و نه زیبایی‌اش را می‌ستایم. در این رابطه، دعا چه فایده‌ای دارد اگر تو اثری از خود نشان ندهی؟
غزلی بخوان ز شعر ترم بود آنکه در سخنان فیض
ز دهان خود نمکی زنی ز لباس خود شکری کنی
هوش مصنوعی: شعری بخوان که در آن، طعم شیرینی وجود داشته باشد. آن شعر مانند نغمه‌ای است که از دهان فیض خارج می‌شود و تو هم با گفتار خود مانند نمکی در دلش نشسته‌ای. از جامه‌ات برای دیگران چیزی شیرین و دلچسب بیفزا و آنها را به شوق بیاور.

حاشیه ها

1391/12/15 17:03
حمید

متاسفانه متن سزشار از اغلاط املایی است !

1399/12/26 11:02
مهدوی

با سلام و احترام
در بیت4مصرع2 واژۀ رذل اصلاً نه جایگاه معنایی و وزنی دارد و به احتمال زیاد واژۀ زِ دِل بوده است که اشتباه تایپ شده.
تا... نظر اساتی فن چه باشد؟

1399/12/26 11:02
مهدوی

بیت4مصرع2:
چه شود دل حزین مرا رذل خودت خبر کنی(اشتباه)
چه شود دل حزین مرا زِ دِل خودت خبر کنی(ویرایش)
با احترام