گنجور

غزل شمارهٔ ۸۹۵

از شهر وفا صبا چه داری
از دوست برای ما چه داری
تا جان دهمت بمژدگانی
زان دلبر آشنا چه داری
از تحفه بیاد ما چه با تو است
از نامه بنام ما چه داری
هان زود پیام دوست بگذار
دل میردوم ز جا چه داری
گر بازرسی بکوی جانان
گوید بتو ای صبا چه داری
با درد بگو که خستهٔ راه
در محنت و در بلا چه داری
تو فرقت و من وصال خواهم
ایندرد مرا دوا چه داری
گفتی که وصال رایگان نیست
دیدار مرا بها چه داری
جانیست مرا و آن هم از تو
از ما طمع بها چه داری
خونشد دل و شد زدیده جاری
با فیض تو ماجرا چه داری
زاهد بگذر ز خیری از ما
با عاشق مبتلا چه داری
من خود دارم بنقد دردی
آیا تو در این سرا چه داری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شهر وفا صبا چه داری
از دوست برای ما چه داری
هوش مصنوعی: از باد صبا که نشانه‌ای از شهر وفاست، بپرس که از دوست چه خبری برای ما دارد؟
تا جان دهمت بمژدگانی
زان دلبر آشنا چه داری
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم آماده‌ام تا به خاطر دلبر آشنای تو جانم را فدای تو کنم، پس چرا چیزی از او نمی‌خواهی؟
از تحفه بیاد ما چه با تو است
از نامه بنام ما چه داری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص گوینده از یادگاری یا هدیه‌ای که به یاد اوست سوال می‌کند و همچنین از فرد مقابل می‌پرسد که چه چیزی در نامه‌ای که به نام او نوشته شده، وجود دارد. به طور کلی، صحبت درباره یادآوری و ارتباطات گذشته است.
هان زود پیام دوست بگذار
دل میردوم ز جا چه داری
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که سریعاً پیام دوست را منتقل کن، زیرا دل میردم به شدت تحت تأثیر است و از جای خود بیرون آمده است. در واقع، احساس عشق و محبت به قدری قوی است که نیاز به عمل فوری دارد.
گر بازرسی بکوی جانان
گوید بتو ای صبا چه داری
هوش مصنوعی: اگر در کوی محبوب بگردی و از نسیم آبی بپرسی که چه خبر دارد؟
با درد بگو که خستهٔ راه
در محنت و در بلا چه داری
هوش مصنوعی: با درد بگو که چه چیزی برای یک فرد خسته از مشکلات و مصیبت‌ها داری؟
تو فرقت و من وصال خواهم
ایندرد مرا دوا چه داری
هوش مصنوعی: تو جدایی و من به وصال تو نیاز دارم، حالا بگو برای این درد من چه درمانی داری؟
گفتی که وصال رایگان نیست
دیدار مرا بها چه داری
هوش مصنوعی: گفتی که برای ملاقات من، هیچ چیز رایگان نیست؛ پس برای دیدار من، چه چیزی ارزشمند داری؟
جانیست مرا و آن هم از تو
از ما طمع بها چه داری
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من جانی ندارم و این نیز به خاطر توست. پس از ما چه انتظاری داری و چه امیدی به بهره‌برداری داری؟
خونشد دل و شد زدیده جاری
با فیض تو ماجرا چه داری
هوش مصنوعی: دل شکسته و اشک‌هایم به خاطر نعمت‌های تو جاری شده است، حالا چه داستانی برای ما داری؟
زاهد بگذر ز خیری از ما
با عاشق مبتلا چه داری
هوش مصنوعی: ای زاهد، از خوبی‌های ما که به تو تعلق دارد، بگذر، چرا که تو با عاشق رنج‌کشیده چه ارتباطی داری؟
من خود دارم بنقد دردی
آیا تو در این سرا چه داری
هوش مصنوعی: من خود دردی دارم که آن را می‌سنجam، آیا تو در این دنیا چه احساسی داری؟

حاشیه ها

1398/12/29 21:02
عبدالحسین سبحانی

در بیت پنجم به نظر میرسه باید بین «باز» و «رسی» فاصله باشه
در بیت آخر هم شاید با کمی جا به جایی کلمات به شکل زیر، خوانش شعر بهتر باشه:
دارم خودِ من به نقد دردی
آیا تو در این سرا چه داری؟