غزل شمارهٔ ۸۹۳
عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری
هر طالب سودی را برده است ببازاری
اینجمع سحرخیزان زو شیفتهٔ مسجد
منصور اناالحق گوی آویخته برداری
در هر سر از او شوری در هر دل از او نوری
هر قومی و دستوری از خرقه و زناری
هر طایفهٔ راهی هر لشگری و شاهی
هر روی بدرگاهی هر یار پی یاری
هر کس ز پی نوری سرگشته بظلماتی
از بهر گل روئی در هر قدمی خاری
یک طایفه از شوقش بدریده گریبانی
یک طایفه از عشقش انداخته دستاری
آن از طرب و شادی در خنده و آزادی
این از غم و از غصه رو کرده بدیواری
قومی شده زوحیران نه مست و نه هشیارند
نی در صدد کاری نی بارکش باری
هم را همه در کارند گر یار گر اغیارند
از دولت او دارد هر قوم خریداری
خود فارغ و آزاده رو بسته و بگشاده
دل بدره و دل داده اینست عجب کاری
فیض از همه واقف شد صراف طوایف شد
خود درهم زایف شد محروم خریداری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری
هر طالب سودی را برده است ببازاری
هوش مصنوعی: عشق تو قلب هر کسی را به خود مشغول کرده و باعث شده همهی کسانی که به دنبال چیزی هستند، از آن لذت ببرند و به نوعی در بازار عشق تو معامله کنند.
اینجمع سحرخیزان زو شیفتهٔ مسجد
منصور اناالحق گوی آویخته برداری
هوش مصنوعی: این گروه از افراد بیدار و هوشیار به عشق مسجد منصور جمع شدهاند و مانند کسی که به حقیقت پی برده، در حال دریافت enlightenment و هدایت هستند.
در هر سر از او شوری در هر دل از او نوری
هر قومی و دستوری از خرقه و زناری
هوش مصنوعی: در هر جا که از او نشانهای وجود دارد، شور و هیجان احساس میشود و در هر دل که او را درک کند، نور و روشنی میتابد. هر گروهی نیز دستور و راه خاص خود را از سنن و اعتقادات خود دارد.
هر طایفهٔ راهی هر لشگری و شاهی
هر روی بدرگاهی هر یار پی یاری
هوش مصنوعی: هر گروهی در مسیر خود، هر نیرو و فرماندهی، هر فرد در جایی خاص و هر دوست به دنبال یاری و کمک از دیگران است.
هر کس ز پی نوری سرگشته بظلماتی
از بهر گل روئی در هر قدمی خاری
هوش مصنوعی: هر فردی که در جستجوی روشنی و حقیقت است، در در راه خود با تاریکیها و موانع زیادی روبهرو میشود. این مشکلات به عنوان خاری در هر قدمی که برمیدارد، احساس میشوند.
یک طایفه از شوقش بدریده گریبانی
یک طایفه از عشقش انداخته دستاری
هوش مصنوعی: بخشی از مردم به خاطر شوق و هیجان عشقشان، لباس خود را پاره کردهاند و گروهی دیگر به خاطر عشق، عمامه از سر خود برداشتهاند.
آن از طرب و شادی در خنده و آزادی
این از غم و از غصه رو کرده بدیواری
هوش مصنوعی: این بیت به contrast یا تضاد احساسات اشاره دارد. در یکی از بخشها، به شادی و نشاط اشاره شده که با خنده و آزادی همراه است، در حالی که بخش دیگر به غم و اندوه اشاره دارد که باعث میشود فرد به دیوارهای دور و برش رو کند و از دیگران دور شود. به عبارت دیگر، فردی که در حالت شادمانی است، به زندگی لبخند میزند و از آزادی لذت میبرد، اما فرد دیگری در حال غم و اندوه، خود را از دیگران جدا میکند و به دیوارها نگاه میکند.
قومی شده زوحیران نه مست و نه هشیارند
نی در صدد کاری نی بارکش باری
هوش مصنوعی: گروهی در حالت گیجی و سردرگمی به سر میبرند، نه مست هستند و نه کاملاً هشیار. نه در پی انجام کاری هستند و نه توانایی حمل باری را دارند.
هم را همه در کارند گر یار گر اغیارند
از دولت او دارد هر قوم خریداری
هوش مصنوعی: همه در تلاش و کوشش هستند، خواه دوست باشند یا دشمن. هر قوم و ملت از نعمت و ثروت او بهرهمند میشود.
خود فارغ و آزاده رو بسته و بگشاده
دل بدره و دل داده اینست عجب کاری
هوش مصنوعی: انسان به ظاهر آزاد و بیخیال است، اما در باطن دلش مشغول و در بند احساساتش است. این تناقض واقعاً حیرتانگیز است.
فیض از همه واقف شد صراف طوایف شد
خود درهم زایف شد محروم خریداری
هوش مصنوعی: فیض از همه چیز آگاه شد و به تجارت طوایف پرداخت، اما خودش از خریداری که درک درستی داشت، محروم ماند و به درهمِ نامناسبی تبدیل شد.