گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳

یارب چمن حسن تو خرم ز چه آبست
کاندر نظرم هرچه بجز تست سرابست
غیر از دل عشاق تو معمور ندیدیم
گشتیم سراپای جهان جمله خرابست
هر کس که چشید از می عشق تو نشد پیر
مستان غمت را همهٔ عمر شبابست
در عهد صبا توبه شکستیم به صهبا
دیریست که سجاده ما رهن شرابست
رندی که به مستی گذراند همه عمر
فارغ ز غم پرسش و اندوه حسابست
هشیار کجا گردد ز آشوب قیامت
آن مست که از نشأهٔ چشم تو خراب است
بر بحر و بر و خشک و تر دهر گذشتیم
جز آب رخ دوست جهان جمله سرابست
پرکن ز می صاف غزل ساغر دیوان
جانرا می بی دردسر ای فیض کتابست
گر میکده ویران و خرابات خرابست
در هر نگه چشم تو صد گونه شرابست
هم گردش چشم تو مگر با خودش آرد
آن مست که از گردش چشم تو خرابست
بیدار کجا گردد از آشوب قیامت
آن دیده که با فتنه چشم تو به خوابست
پروا نکند زآتش جانسوز جهنم
آن سینه که بر آتش عشق تو کبابست
با آنهمه تمکین که سراپای تو دارد
چون عمر ز ما میگذری این چو شتابست
زان لطف نهان با دل ما هیچ نکردی
باری همه گر قهر و عتابست حسابست
تنها نه دل فیض خراب از نگه تست
کو دل که نه زآن غمزه مستانه خرابست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب چمن حسن تو خرم ز چه آبست
کاندر نظرم هرچه بجز تست سرابست
هوش مصنوعی: خداوندا، چرا گلزار زیبایی تو سرسبز و شاداب است؟ زیرا هر چیزی که جز تو را می‌بینم، فقط یک سراب و خیال است.
غیر از دل عشاق تو معمور ندیدیم
گشتیم سراپای جهان جمله خرابست
هوش مصنوعی: به جز دل عاشقان تو، در هیچ‌کجا حس خوب و شادی ندیدیم. در جستجوی تمام دنیا رفتیم و متوجه شدیم که همه جا خراب و ویران است.
هر کس که چشید از می عشق تو نشد پیر
مستان غمت را همهٔ عمر شبابست
هوش مصنوعی: هر کسی که طعم عشق تو را تجربه کند، هرگز پیر نخواهد شد. حال و هوای عاشقان تو همیشه جوانی و شادابی را در طول عمرشان حفظ می‌کند.
در عهد صبا توبه شکستیم به صهبا
دیریست که سجاده ما رهن شرابست
هوش مصنوعی: در دوران جوانی و سرخوشی، توبه‌ام را شکستم و به سراغ نوشیدنی رفتم. مدت‌هاست که سجاده‌ام به‌جای نماز به‌عنوان دکانی برای شراب استفاده می‌شود.
رندی که به مستی گذراند همه عمر
فارغ ز غم پرسش و اندوه حسابست
هوش مصنوعی: انسانی که تمام عمرش را در خوشی و شادمانی سپری کرده، از نگرانی‌ها و غصه‌ها بی‌خبر است و هیچ دغدغه‌ای درباره حوادث زندگی ندارد.
هشیار کجا گردد ز آشوب قیامت
آن مست که از نشأهٔ چشم تو خراب است
هوش مصنوعی: آیا می‌توان کسی که تحت تأثیر زیبایی چشمان توست و در حالتی سرمستی قرار دارد، از آشفتگی‌های روز قیامت آگاه شود و بیدار گردد؟
بر بحر و بر و خشک و تر دهر گذشتیم
جز آب رخ دوست جهان جمله سرابست
هوش مصنوعی: در زندگی، ما از تمام تجربه‌ها و لحظه‌ها گذر کرده‌ایم، اما تنها حقیقتی که باقی مانده، محبت و زیبایی چهره دوست است؛ باقی دنیا همچون سرابی است که واقعیت ندارد.
پرکن ز می صاف غزل ساغر دیوان
جانرا می بی دردسر ای فیض کتابست
هوش مصنوعی: جام خود را از نوشیدنی صاف و زلال پر کن، زیرا این غزلی که می‌خوانی، زندگی را بدون دردسر به تو می‌دهد و این کتاب بزرگ و ارزشمند است.
گر میکده ویران و خرابات خرابست
در هر نگه چشم تو صد گونه شرابست
هوش مصنوعی: اگر میکده و خرابات خراب و ویران باشد، در هر نگاهی که به چشمان تو می‌اندازم، صد نوع شراب وجود دارد.
هم گردش چشم تو مگر با خودش آرد
آن مست که از گردش چشم تو خرابست
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که نگاه زیبای تو به همراه خود، آن کسی را که از دلدادگی به چشمانت دیوانه شده، به خود بکشاند؟
بیدار کجا گردد از آشوب قیامت
آن دیده که با فتنه چشم تو به خوابست
هوش مصنوعی: آن چشمی که در چنگال فتنه و زیبایی تو خوابیده، چگونه می‌تواند از آشوب و هرج و مرج قیامت بیدار شود؟
پروا نکند زآتش جانسوز جهنم
آن سینه که بر آتش عشق تو کبابست
هوش مصنوعی: آشکار است که دل‌هایی که در آتش عشق تو سوخته‌اند، دیگر نگران عذاب‌های جهنم نیستند.
با آنهمه تمکین که سراپای تو دارد
چون عمر ز ما میگذری این چو شتابست
هوش مصنوعی: با وجود تمام زیبایی و ظرافتی که در وجود توست، وقتی عمر از دستان ما می‌گذرد، این زندگی مثل یک شتاب و سرعت در حال عبور است.
زان لطف نهان با دل ما هیچ نکردی
باری همه گر قهر و عتابست حسابست
هوش مصنوعی: از آن محبت پنهان با دل ما هیچ کاری نکردی، اما هرچند که خشم و سرزنش باشد، در هر حال حسابی هست.
تنها نه دل فیض خراب از نگه تست
کو دل که نه زآن غمزه مستانه خرابست
هوش مصنوعی: تنها دل فیض نیست که از نگاه تو ویران شده، بلکه دلی که تحت تأثیر آن غمزهٔ مستی تو قرار نگرفته، هم ویران است.

حاشیه ها

1393/11/06 14:02
مجتبی خراسانی

سلام
ناظم این دیوان علامه شهیر و نابغه عالی قدر مرحوم مولی محمد ملقب و معروف به مولی محسن فیض کاشانی است که از بزرگ ترین دانشمندان اسلام و مذهب شیعه در عهد سلاطین صفویه بوده است. درود و تحیت بر ایشان.
کامل ترین مجموعه ی اشعار فیض کاشانی همراه با رساله گلزار قدس از معظم له با مقدمه و تصحیح سید علی شفیعی نشر چکامه است.

1393/11/06 18:02
ادب دوست

آیه شریفه را تضحیح میکنم:
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه،الیک هداهم الله و الیک هم الوالباب.

1393/11/06 20:02
lyam

یک بی سواد از بی سواد دیگر حمایت میکند
کوری عصاکش کور دگر شود
اگر سعدی و گرگانی و خیام و دیگران به زعم کسی ، ابله ، احمق و وطن فروش باشند به نظر خراسانی ادب است ولی اگر کسی این سخنانرا تحریم و انتقاد کند بی ادب ،
زهی دانایی وخرد
به ریش خودت خندیدی یا به بانوی ادب دوستی که جز نقد بر نوشته ای مبتذل کار دیگری نکرده
هر کس حق دارد دیگری را تحریم کند و به سن و سال مربوط نیست تحریم میکند یعنی نوشتار آن شخص را نمیخواندو این حق هر کس است . شما از کسی دفاع میکنید که خود را باسواد میخواند ولی بیسوادی از سر و روی افاضاتش میبارد او دچار خود بزرگ بینی کاذب است و همچنین رعایت این همه عشق و علاقه گنجوریان را نمیکند
آیا هر کس به سن کمتر بود نادانتر است ، یا آنکه گرفتار خرافات است و ادعای تدریس 30 ساله می کند سی سال جوانان را به گمراهی برده و برین افتضاح خویش مفتخر است
برایتان متأسفم
اگر او به قول خودش دکترای ادبیات دارد” که من به کسی دکتر میگویم که جراح است“
این بنده بسیار کسان میشناسم
که دو تا دکترا دارند و مثل او هر و بر را از هم تشخیص نمیدهندو گرفتار عجب و غرور بیجا
هر سه نفر که نام بردی دلایل محکم بر رد توهین های این مرد آورده اندو شما چشمتان را بسته اید و نمیخواهید بشنوید
پیریست و هزار مشکل

1393/11/06 23:02
مجتبی خراسانی

باید ادب را در محضر بزرگان رعایت کرده و پسندیده و نیکو سخن گفته شود. استاد و معلم جایگاه رفیعی دارند.
حضرت مولا صلوات الله علیه می فرمایند:
«مَنْ عَلَّمَنی حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْدا»
اری پاس بدارید ان مقام رفیع را دوستان بزرگوارم.
برخی حقیر را فضیحت گفته بودند. سزاوار ناسزا نبودم برادر.
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی اب
یکی ان که بر خویش خودبین مباش
دگر ان که بر غیر بدبین مباش
مراد از این غیر بره ها و گوسفندهاست نه گرگ ها.
چه خوش گفت ان مرد دارو فروش
شفا بایدت داروی تلخ نوش
خدا داند که...هزار گونه سخن بر زبان و لب خاموش.
و قنا ربنا عذاب الناره
والسلام

1393/11/07 03:02
تماشاگه راز

آقای مجتبی خراسانی
عجیب است که حرف از ادب می زنید و از شمس الحق که به بزرگان ادب این مرز و بوم توهین می کند دفاع می کنید.
توصیه می کنم تمام مطالبی که خطاب به ما نوشتید خطاب به شمس الحق بنویسید . چه ایشان است که مصداق بی ادبی در شعر زیر است نه ما :
از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
میلبونها ایرانی صدها سال است که از محضر بزرگانی مثل سعدی و خیام استفاده کرده ادب آموخته اند آیا ما بر خطاییم یا شما و شمس الحق - گیریم ایرادی هم بود آیا باید توهین کرد . نه اینکه شمس الحق گفت " حکیم عمر خان خیامی مشهور به خیام احمق ترین است " و گفت "یک غزل حافظ را به همه گلستان شیخ اجل نفروشم " و گفت "سعدی عقاید پلید نژاد پرستی دارد " و .....
بی ادب ماییم یا شمس الحق
می گویید "باید ادب را در محضر بزرگان رعایت کرده و پسندیده و نیکو سخن گفته شود. استاد و معلم جایگاه رفیعی دارند."
این را به شمس الحق بگویید نه ما . آیا شمس الحق در محضر بزرگان مثل سعدی و خیام ... بی ادبی می کند یا ما
سعدی و خیام استاد و معلم ما هستند و جایگاه رفیعی دارند نه بی ادبان.
اگر شمس الحق ادب نگه دارد احترامش واجب ولی وقتی بی ادبی به ساحت بزرگان مثل سعدی و خیام ... می کند وای بر او.
بارها نوشته ام باز هم می نویسم که پاسخ شمس الحق و شما را حضرت سعدی به زیبایی و فروتنی داده است باشد که عبرت گیرید :
الا ای هنرمند پاکیزه خوی
هنرمند نشنیده‌ام عیب جوی
قبا گر حریرست و گر پرنیان
بناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرمای و حشوم بپوش
ننازم به سرمایهٔ فضل خویش
به دریوزه آورده‌ام دست پیش
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بدی بینیم در سخن
به خلق جهان آفرین کار کن
چو بیتی پسند آیدت از هزار
به مردی که دست از تعنت بدار
همانا که در پارس انشای من
چو مشک است کم قیمت اندر ختن
چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود
گل آورد سعدی سوی بوستان
بشوخی و فلفل به هندوستان
چو خرما به شیرینی اندوده پوست
چو بازش کنی استخوانی در اوست

1393/11/07 04:02
بی سواد الحق

آقای خراسانی ، شما و استادتان در وادی تیه به انتظار کباب بی دود از جانب رب ودود بمانِد ،
ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم
بر ما بسِ کمان ملامت کشیده اند......
ای گل تو دوش داغ صبوحی خشیده ای
ما آن شقایقیم ، که با داغ زاده ایم
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد. العاقل یکفه.......

1393/11/07 11:02
mehr

اشتباه را رفع میکنم
بجای” جواب اهانت را بگیریم“
جلو اهانت را بگیریم درست است

1393/11/07 14:02
تماشاگه راز

جناب شمس الحق
ضمن تایید حاشیه خانم مهری - از دوستان خواهش می کنم این بحث را خاتمه دهیم.
انصاف را فراموش نکرده می گویم که در همین سایت حواشی بسیار سودمند از شمس الحق دیده ام که مایه امتنان است اما حواشی توهین آمیز هم کم ننوشته اید که شایسته نبوده است و امیدوارم در آینده شاهد چنین زشت گویی ها نباشیم .
بیایید به بزرگان ایران زمین احترام بگذاریم هر چند با بعضی عقاید آنها موافق نباشیم و سعی کنیم به گونه ای بنویسیم که شایسته این محفل فرهنگی است.

1393/11/08 03:02
ادب دوست

آقا یا خانمی که نام مستعار بی سواد الحق برگزیده اید
همین نام نا مناسب ایجاد کدورت میکند و گنجور مکان دوستی است و گذشت و ادب ایرانی
لطفا یانام واقعی خویش یا نامی مناسب این سایت برگزینید و نیز از استادشمس یک درخواست دارم و آینکه نام دانشگاهی راکه سی سال در آن به تدریس فردوسی و رومی و.... سرگرم بوده اند به آگاهی گنجوریان برسانند و در بر هر سو تفاهم ببندند.

1393/11/08 04:02
تماشاگه راز

مثل اینکه شمس الحق دچار نسیان است و یا آلزایمر . مثل گرامافون دوباره بر می گردد از اول و همه جیز یادش میرود و دوباره می گوید " از ایشان دعوت میکنم ادله خود را بیان فرمایند"
پس تا حالا آب در هاون می کوبیدیم سه روز است می نویسیم باز می گویند ادله خود را بیان فرمایند.
فراموشکاران را ارجاع می دهم به برخی زشت گوییهایشان در صفحات زیر :
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر آغاز/
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس/
ادامه این دور باطل ضرورت ندارد
این سایت سرای ادب است هر که در دایره ادب است قدمش به روی چشم هر کس پا از دایره ادب بیرون گذارد و به بزرگان ادب و فرهنگ این مرز وبوم اساعه ادب کند وظیفه خود می دانیم که ساکت ننشینیم و رسوایش کنیم
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
این سخن پایان ندارد ای جواد. ختم کن والله اعلم بالرشاد.
ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان

1393/11/08 15:02
تماشاگه راز

توجه عموم و مدیران سایت را به چند نمونه زشت گویی های شمس الحق جلب می کنم -
حال که می گویند :
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ
ادله و برهانتان را بیان بفرمایید.
چند نمونه زشت گویی های شمس الحق عینا نقل می شود :
1-
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳/
شمس الحق نوشته:
نیلوفر خانم !
حیف از آنهمه کاغذ های خوش جنس و خوب و گرانبها که فضل الله گرگانی ضایع فرموده است . هنگامیکه با چنین شعر مشهوری که هر کودک دبستانی هم از بردارد چنین کرده با مانده اشعار چه ها میکند . اسمش را هم که فضل الله است بهتراست به حمق الابلیس بدل کند و به گرگان باز گردد و غاز چرانی پیشه کند که مگر میشود اینهمه ابله بود .
----------------------------------------------------------

شمس الحق نوشته:
دکترکیخای عزیز سلام بر شما !
امروز مایلم در خصوص یک لغت از شما پرسش کنم که صورت عوامانۀ آن را شنیده ام که به دو شکل مصرف میشود و هر دو بی ادبانه است و حتی قدری هم رکیکانه که من از خوانندگان شرم دارم و پوزش میخواهم و از شما درخواست میکنم اگر شکل مؤدبانه و محترمانه ای می شناسید که همان معنی بیان کند لطفاً بفرمایید .
شکل اولی که فقط غیر مؤدبانه است زر زر کردن ویا زرت و زورت کردن است به این معنی که کسی چرند بگوید و حرف مزخرف و بی معنی بگوید.
صورت دوم که هم بی ادبیست و هم رکیک اینست : …س نفسی کردن به این معنی که کسی نه تنها چرند و بی معنی بگوید که آن را بگونه ای بفرماید که گویی سخنی نغز و پر مغز گفته است .
نظرتان چیست ؟
-------------------------------------------------
2-
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر آغاز/
شمس الحق نوشته:
حقیر نه حافظ شناس است و نه سعدی دان ، اما بنظرم نیاز به این ها نیست تا بدانم حافظ چه بلند آزاده مردیست و یک غزل او به همه گلستان شیخ اجل نفروشم . اگر بجای این استاد سخن یک حافظ دیگر داشتیم آیا وضع فرهنگ ملت بزرگ ایران زمین از آنچه که هست بهتر نمی بود . کجا حافظ سخن از رعیت پروری و برده داری میکند . کجا حافظ به اقوام وملیت های دیگر توهین میکند .
لقب استاد سخن کسی را مجاز به آن نمیکند که بفرماید مسیحیان وزرتشتیان از شکم مادر دشمن خدا متولد میشوند :
ای خدایی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
آیا از این زشت تر هم مصداقی برای عقاید پلید نژاد پرستی سراغ دارید .
ویا آنجا که درگلستان پس گردن مرد یهودی را برای طپانچه زدن نیکو می بیند و مرد که از اولیا الله است بر میگردد و میفرماید محکم تر بزن که من از آنچه تو می پنداری بد ترم . آیا از این پلید تر توهین به نژاد یهود سراغ دارید . یک چنین سخنان وافکاری ذر همه دیوان حافظ آن آزاده مرد بالا بلند وراست قامت ادبستان ایران میتوان یافت . طرفه آنکه لقب استاد سخن را نیز حافظ به او داده است :
استاد سخن سعدیست نزد همه کس اما
دارد غزل حافظ طرز سخن خواجو
ومن در این [ اما ] ی این رند خرابات نشین نوعی سخره و متلک و چربکی گفتن ظریف و رندانه می بینم .
------------------------------------------------------------------
3-
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس/
شمس الحق نوشته:
نقل است بخاطر این شعر که سعدی در رثای خاندان بنی عباس و المستعصم بالله آخرین خلیفه عباسی سروده است بدستور خواجه نصیرالدین طوسی پای او را در فلک نهاده و چوب زده اند . من هم بجای خواجه نصیر بودم همین کار میکردم و بنظر من خواجه خیلی او را حرمت نهاده و بیش از این با او نکرده است.
حال سعدی با این سوگنامه اینچنین بر آن احوال میگرید و مینالد و دل بر حرمسرا های درباری میسوزاند و کار خواجه نصیر را زشت میخواند ، پس مستحق فلک شدن است .
-----------------------------------------------------------------
4-
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲/
شمس الحق نوشته:
بی طرف جان از سخن من رنجه مشو که حقیر معلمی پیرانه سر است که عمرخود بر سر تدریس ادبیات پارسی گزاشته است . مقایسۀ مولوی و خیام را قیاس مع الفارق گویند . مثل اینست که شما چلو کباب را با آبدوغ خیار مقایسه کنی جان دلم .
----------------
شمس الحق نوشته:
دوستان عزیز خدایتعالی نعوذ بالله احمق نیست . درمیان شعرای بزرگ سبک کهن ما ایرانیان که به وجود و حضورشان در همه جهان می بالیم حکیم عمر خان خیامی مشهور به خیام احمق ترین است که به جهان و زندگی پس از مرگ ظاهری کالبد جسمانی انسان برغم این همه آیات ونشانه ها که در پیرامون و در دست اوست ، باور ندارد .

--------------------------------------------------------------
دوستان این مشت بود نمونه خروار
امیدوارم مدیران سایت و فرهیختگان سایت فکری به حال این وضعیت اسفبار بنمایند و برخوردی مناسب صورت پذیرد تا شاهد اینگونه حاشیه نویسی های زشت نباشیم.
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
این سخن پایان ندارد ای جواد. ختم کن والله اعلم بالرشاد.

1393/11/08 18:02
مجتبی خراسانی

سعدی دیگر سخن پراکنی بس است...
بخدا بعد از این این طور تاب و توانایی ندارم و این قدر صبر و شکیبایی در قدرت من نیست...بس کن اقا مگر به تو ادب نیاموختند!!
مشخص است که نفس اماره عقلت را ضایع کرده نمیدانی که چه عرض می کنی! من گفتم: دلیل بیاور که خیام به جهان و زندگی پس از مرگ (با توجه به ایات و نشانه ها) باور دارد ؟ سعدی تو فقط مطالب گذشته را کپی کرده ای!!
به گمانم شما مشکل دارید بروید مرض تان را علاج و درمان کنید. شفا بایدت داروی تلخ نوش...
در مورد سعدی هم ایشان نقل قول فرمودند از استاد تاریخ محمدابراهیم باستانی پاریزی. همه می دانیم که سعدی تواناست ولی دلیل بر این نمی شود که اشتباه نکند و بری از خطا باشد.
هان بدان که تو صاحب نظر نیستی...اگر ایشان نظری هم بیان کرده اند متخصص و استاد هستند.
تو و دوستانت دانش و علم را (اگر بشود نام ان را دانش گذاشت) گوگلی (با سرچ و جستجو کردن در اینترنت) کسب کرده اید.
خدا داند که…هزار گونه سخن بر زبان و لب خاموش.
فافهم ایدلک الله تعالی والسلام

1393/11/08 19:02
ناشناس

جناب سعدی عزیز درود
این مردک خشک و بی مغز خراسانی گمان میکند هر کسی به جهان آخرت باور نداشت باید مورد توهین قرار بگیرد . من خود دوستانی دارم که نه تنها جهان آخرت بلکه تمام آیات و نشانه هارا نه از طرف خدا میدانند و نه اعتقادی به آن دنیا دارند ، سالها باهم زیسته ایم و دوستیم و هیچگاه توهینی از جانب ایشان نبوده است. خراسانی مجسمه ی بی ادبییست بهتر نیست اینها را به حال خود بگذارید تا
به قول شمس با ”مزخرفات“ خودشان خوش باشند . اینان مریضند به آنها اگر بگویی این آیات از کجا آمده اند خواهند گفت از طرف خدا . اگر بگویی از کجا میدانی از طرف خداست میگویند در کتاب نوشته . عقلشان کار نمیکند که آن بزرگ مرد نیشابوری با همین شک کردن ها، دید و دنیای تازه ای به جهان گشوده . و همین رباعیاتش میتواند انسان را راهنما باشد که راه و چاه را بشناسیم . با خشک مغزان و به قولی یک کتابی ها بحث و جدل بی فایده است من گمان میکنم خاموشی جواب انهاست تا نظر شما چه باشد
ممنون از زحماتتان

1393/11/08 20:02
ادب دوست

بهتر است با به اصطلاح عالمان علوم نقلی به زبان خودشان سخن بگوییم
آن یکی پرسید اشتر را که هی!!
از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت، از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
از فرمایشهای برخی سعدی و خیام و،،،،ستیزان به خوبی پیداست چه کسانی باید به دلیل خود بزرگ بینی و به ویژه شاملو زدگی به پزشک مراجعه کنند . در همین گنجور دست کم سه تن وجود دارند ، بشتابید تا دیر نشده است.

1393/11/09 12:02
تماشاگه راز

بنده را با شمس الحق و مجتبی خراسانی کاری بیش نیست
گفتنی ها گفته شد
عاقلان و فرهیختگان سایت نوشته های هر دو طرف را خواندند و قضاوت خواهند کرد.
به بزرگان ادب و فرهنگ این مرز وبوم احترام بگذاریم و به دلیل موافق نبودن با اندیشه و گفتارشان به آنها اساعه ادب نکنیم .
این سخن پایان ندارد ای جواد. ختم کن والله اعلم بالرشاد.

1393/11/13 01:02
مجتبی خراسانی

عرض حقیر
فرمودید: ما در دو دنیای متفاوت و بسی دور از هم زیست می کنیم...
فرمایش شما را متوجه نمی شوم ؟ شرمنده ام...
استاد بی ادبی نشود ولی برای مقدمه مطالبی از عبدالرزاق لاهیجی اوردم...
ولی اساتید همچون شما به من اموخته اند که قران جهان شمول است و برای همه ی اعصار ؟
درخدمت هستم...

1393/11/13 01:02
مجتبی خراسانی

انشاالله سلامت باشید
جسارت نمودم
اللهم ارزقنا و السلام

1393/11/13 06:02
دکتر ترابی

جناب شمس ، از تاخیر دکتر کیخا سو استفاده میکنم !!!
کرور به گمانم پانصد هزار باشد و بیشتر از آنرا با هزار با ر بیش می شمرده اند.

1393/11/14 03:02
تماشاگه راز

آقای شمس الحق
غذای روح ما معنویت است و ما این معنویت را از قران و آثار بزرگانی مثل مولانا حافظ سعدی عطار کسب می کنیم
علوم جدید به جای خود و در کسب آن می کوشیم
لیکن بدون معنویت پوچی خواهد بود
و این معنویت را در علوم جدید نخواهید یافت به همین دلیل علوم جدید را برای دنیا کسب می کنیم و از آنار قدما معنویت کسب می کنیم
هر مدام به جای خود

1394/08/14 23:11
محدث

فوق العاده
اگه اخباری ها می دونستن که ملا محسن فیض کاشی، این جور رند جمالیه و حتی گاهی کمالیه، به جای مذمت پدرزنش ملا صدرا، خود فیض رو سرتاپا می شستن.... حق داشته بره تو کاشان و توی مرکز حکومت نمونه و با این حساب بگه:
گر میکده ویران و خرابات خراب است
در هر نگه چشم تو صد گونه شراب است