گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲۱

ای که دردت با دوا آمیخته
در غمت بس خرمی انگیخته
با تو تا پیوند محکم کرده‌ام
رشتهٔ جان از جهان بگسیخته
مهر تو بگرفته سر تا پای من
عشق تو با جان و دل آمیخته
بر درخت عشق در باغ دلم
میوه‌های گونه گون آویخته
دیدهٔ گریانم از دریای عشق
در کنار درّ و گوهر ریخته
کهنه غربال فلک بر سر مرا
نو بنو غم بر سر غم ریخته
هم ز دردت کن دوا این درد فیض
ای ز دردت صد دوا انگیخته

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که دردت با دوا آمیخته
در غمت بس خرمی انگیخته
هوش مصنوعی: ای کسی که درد تو با درمان ترکیب شده و غمت باعث شده است شادی‌ها و خوشی‌ها در دل تو افزایش یابد.
با تو تا پیوند محکم کرده‌ام
رشتهٔ جان از جهان بگسیخته
هوش مصنوعی: من رابطه‌ای عمیق با تو برقرار کرده‌ام که باعث شده جانم از تمام بندهای دنیایی جدا شود.
مهر تو بگرفته سر تا پای من
عشق تو با جان و دل آمیخته
هوش مصنوعی: عشق تو تمام وجودم را در بر گرفته و به عمق جان و دلم نفوذ کرده است.
بر درخت عشق در باغ دلم
میوه‌های گونه گون آویخته
هوش مصنوعی: در باغ دل من، درخت عشق میوه‌های مختلف و زیبایی بالای خود دارد.
دیدهٔ گریانم از دریای عشق
در کنار درّ و گوهر ریخته
هوش مصنوعی: چشمانم که پر از اشک است، مانند دریای عشق، در کنار جواهرات و گوهرهایی که به زمین ریخته شده است.
کهنه غربال فلک بر سر مرا
نو بنو غم بر سر غم ریخته
هوش مصنوعی: آسمان همچون یک غربال فرسوده، بار سنگین غم‌ها را بر سر من ریخته و غم جدیدی نیز به آن اضافه شده است.
هم ز دردت کن دوا این درد فیض
ای ز دردت صد دوا انگیخته
هوش مصنوعی: فرشته‌ی فیض به من می‌گوید که از درد تو، دارویی برای این درد فراهم کرده است; درد تو باعث شده صد دوا در دل من شکل بگیرد.