غزل شمارهٔ ۸۰۰
هستیم یکقطره از دریای تو
مستیم یک نشأه از صهبای تو
گر قبولم میکنی درّ یتیم
رانیم از خود کف دریای تو
حسن تو نور دل بینای من
عشق من زیب رخ زیبای تو
چشم تو مفتون سر تا پای خود
چشم من حیران سر تا پای تو
آبروی شمع و مه را ریخت دوش
آفتاب روی بزم آرای تو
میفزاید شور بر شور دلم
چون تبسم میکند لبهای تو
آه من از تاب آن زلف سیاه
شور من از لعل شکر خای تو
نالهام از بخت مادر زاد خود
عشق من از حسن مادرزای تو
هر که سودا کرد با تو سود برد
فیض را سر رفت از سودای تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هستیم یکقطره از دریای تو
مستیم یک نشأه از صهبای تو
هوش مصنوعی: ما تنها یک قطره از دریای وجود تو هستیم و در حالتی شاداب و سرمست از خوشیهای تو به سر میبریم.
گر قبولم میکنی درّ یتیم
رانیم از خود کف دریای تو
هوش مصنوعی: اگر مرا بپذیری، مروارید یتیمی را که از خود میرویم، در عمق دریای تو قرار دهیم.
حسن تو نور دل بینای من
عشق من زیب رخ زیبای تو
هوش مصنوعی: زیبایی تو روشنی بخش دل و چشمان من است، عشق من، چهره زیبا و دلنواز تو.
چشم تو مفتون سر تا پای خود
چشم من حیران سر تا پای تو
هوش مصنوعی: چشمهای تو به گونهای من را مجذوب کردهاند که از سر تا پایم تحت تاثیر قرار گرفتهام و چشمهای من نیز به تمام وجود تو خیره شدهاند.
آبروی شمع و مه را ریخت دوش
آفتاب روی بزم آرای تو
هوش مصنوعی: دوش، آفتاب زیبایی و جذابیت تو را به دشت انداخت و آبروی شمع و ماه را تحت تاثیر قرار داد.
میفزاید شور بر شور دلم
چون تبسم میکند لبهای تو
هوش مصنوعی: زمانی که لبهای تو میخندند، بر هیجان و احساس دلم افزوده میشود.
آه من از تاب آن زلف سیاه
شور من از لعل شکر خای تو
هوش مصنوعی: درد و اندوه من به خاطر آن زلف مشکی توست و به خاطر لبهای شیرین و جذابت.
نالهام از بخت مادر زاد خود
عشق من از حسن مادرزای تو
هوش مصنوعی: ناله و شکایت من از سرنوشت خودم است، اما عشق من نسبت به زیبایی توست که از بدو تولد تو وجود دارد.
هر که سودا کرد با تو سود برد
فیض را سر رفت از سودای تو
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو درگیر احساسات و عشق شده، از این ارتباط بهرهمند شده است، چرا که عشق و لذت واقعی از ارتباط با تو ناشی میشود.