گنجور

غزل شمارهٔ ۷۹۸

خاهم که خاک راه شوم زیر پای تو
تا ذره ذره‌ام همه گیرد هوای تو
آیم چو گرد بر سر راه تو اوفتم
شاید که بوسهٔ بربایم ز پای تو
جان در رهت فدا کنم و منتت کشم
ای صد هزار جان گرامی فدای تو
جان صد هزار کاش بود هر دمی مرا
تا جمله را نثار کنم از برای تو
خوش آندمی که سوی من آئی ز روی لطف
تا جان ز من طلب کنی و من لقای تو
یابم حیات تازه بهر جان فشاندنی
گر صد هزار بار بمیرم برای تو
در تو کسی بحسن و ملاحت کجا رسد
تو پادشاه حسنی و خوبان گدای تو
تو همچو آقتابی و من همچو سایه‌ام
آیم بهر کجا که روی در قفای تو
هستم برای تو و تو هستی برای خود
هستی تو خود برای خود و من برای تو
هرچند لطف بیش کنی تشنه‌تر شوم
سیراب کی شوم ز شراب لقای تو
از درگه تو دور نگردد به تیغ سر
هر کو چشید چاشنئی از عطای تو
در آسمان ملائکه گویند آمین
آندم که فیض روی کند در دعای تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاهم که خاک راه شوم زیر پای تو
تا ذره ذره‌ام همه گیرد هوای تو
هوش مصنوعی: می‌خواهم مانند خاکی زیر پاهای تو باشم، تا اینکه تمام وجودم به محبت تو مملو شود.
آیم چو گرد بر سر راه تو اوفتم
شاید که بوسهٔ بربایم ز پای تو
هوش مصنوعی: من مانند گرد و غبار به سر راه تو می‌آیم و ممکن است بر زمین بیفتم تا شاید بوسه‌ای از پای تو بربایم.
جان در رهت فدا کنم و منتت کشم
ای صد هزار جان گرامی فدای تو
هوش مصنوعی: جانم را در راه تو فدای می‌کنم و همیشه منت‌دار تو هستم، ای کسی که ارزش هزاران جان را داری و من به خاطر تو حاضر به فدای همه آن‌ها هستم.
جان صد هزار کاش بود هر دمی مرا
تا جمله را نثار کنم از برای تو
هوش مصنوعی: ای کاش جانم به اندازه صد هزار باشد، تا هر لحظه آن را برای تو نثار کنم و به تو تقدیم نمایم.
خوش آندمی که سوی من آئی ز روی لطف
تا جان ز من طلب کنی و من لقای تو
هوش مصنوعی: خوشحالم که تو به سمت من می‌آیی و با لطف و محبتت جانم را از من می‌خواهی و من نیز به دیدارت می‌آیم.
یابم حیات تازه بهر جان فشاندنی
گر صد هزار بار بمیرم برای تو
هوش مصنوعی: برای من زندگی جدیدی می‌سازد و به من انرژی می‌دهد، حتی اگر صد هزار بار برای تو بمیرم.
در تو کسی بحسن و ملاحت کجا رسد
تو پادشاه حسنی و خوبان گدای تو
هوش مصنوعی: در تو هیچ‌کس به زیبایی و نیکویی نمی‌رسد؛ تو پادشاه زیبایی و خوبان در پیش پای تو همچون گدایان هستند.
تو همچو آقتابی و من همچو سایه‌ام
آیم بهر کجا که روی در قفای تو
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و من مانند سایه‌ای هستم که هر جا بروی، به دنبال تو می‌آیم.
هستم برای تو و تو هستی برای خود
هستی تو خود برای خود و من برای تو
هوش مصنوعی: من به خاطر تو وجود دارم و تو برای خودت زندگی می‌کنی. وجود تو برای خودت است و من هم به خاطر تو هستم.
هرچند لطف بیش کنی تشنه‌تر شوم
سیراب کی شوم ز شراب لقای تو
هوش مصنوعی: هرچقدر که محبت و نوازش بیشتری از تو دریافت کنم، همچنان احساس تشنگی بیشتری می‌کنم. هیچ‌گاه از می‌ نوشیدن دیدار تو سیراب نخواهم شد.
از درگه تو دور نگردد به تیغ سر
هر کو چشید چاشنئی از عطای تو
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از درگاه تو دور نمی‌شود، زیرا هر کسی که طعم عطای تو را بچشد، دیگر نیازی به چیزی ندارد و همیشه به تو نزدیک می‌ماند.
در آسمان ملائکه گویند آمین
آندم که فیض روی کند در دعای تو
هوش مصنوعی: در آسمان، فرشتگان زمانی که دعای تو مورد توجه قرار می‌گیرد و لطف خدا شامل حالت می‌شود، با تمام وجود می‌گویند آمین.

حاشیه ها

1399/12/15 11:03
sefaho

«خاهم» اشتباه نیست؟!